خلاصه فصل اول:تجربه فرهنگی
مردم نگاری به معنای توصیف فرهنگی خاص است. بهترین راه کسب مهارت مردم نگاری، تحقیق میدانی است.این عمل باعث افزایش درک افراد و افزایش توانایی آنها در برقراری ارتباط می شود.مراحل تجربه فرهنگی (توصیف در تحقیق میدانی
1)کسب ابزارهای مفهومی : درک مفهوم فرهنگ و آموختن برخی از روشهای تحقیق میدان
2) ورود به میدان تحقیق : انتخاب یک زمینه فرهنگی و ایجاد رابطه با افراد اطلاع رسان مورد نظر
3) انجام کار میدانی : جمع آوری و ثبت داده ها
4) توصیف فرهنگی : تجزیه و تحلیل و گزارش (توصیف فرهنگی)انسان شناسی فرهنگی از دو قسمت مردم شناسی و مردم نگاری تشکیل شده است و در بین جوامع به مطالعه مشابهت ها و تفاوت هایی در رفتار انسانی می پردازد. هدف اصلی انسان شناسی ، توصیف، طبقه بندی، مقایسه و توضیح این مشابهت ها و تفاوت هاست. به طور مثال آنچه که از آن به عنوان روابط غیر مشروع یاد می شود و در شرایع از آن منع شده است، باید در مقایسه با روابطی مانند "ازدواج" توصیف شود چرا که در مردم نگاری، توصیف از اهمیت اساسی برخوردار است و انسان شناسان آن را در فرقی که بین مردم نگاری و مردم شناسی به طور سنتی وجود دارد ، مطرح می کنند.اما فرهنگ چیست؟ برای فرهنگ تعاریف بسیاری ارائه شده است که بسیاری از آنها جنبه هایی از زندگی انسان را شامل می شوند و تعدادی هم یک دید همه جانبه دارند. تعریف مختار این کتاب از فرهنگ این است: "معرفت و شناختی که مردم جهت تعبیر و تفسیر رفتار اجتماعی به کار می گیرند.این معرفت اکتسابی است و تا حدی در میان افراد مشترک است." ص26
مردم نگاری صرفا یک توصیف عینی مردم و رفتار آنها از دیدگاه خود محقق مشاهده گر نیست ، بلکه تلاشی است نظم یافته برای کشف معرفتی که گروهی از مردم آموخته اند و طبق آن رفتارهایشان را سازمان می دهند. به طور مثال به جای اینکه محقق بگوید "به نظر من این مردم اینگونه عمل می کنند"، باید بگوید : "این مردم فکر می کنند که باید اینگونه عمل کنند". یعنی بدین وسیله محقق دخالت و اعمال نظر خود را روی مردم و عملکرد آنها اعمال نمی کند و آنچه که هست را توصیف می کند چرا که اساسا وجود یک علم درباره فرهنگ بر توصیف استوار است و توصیف عبارت است از ارائه عینی حقایق درباره جامعه، طرز سازمان یافتگی جامعه، قانون، آداب و رسوم و باورهای مشترک از دیدگاه فرهنگی و علایق یک نظاره گر. و عینیت در توصیف یکی از اهداف خاص مردم نگاری است . البته عینیت کامل امری غیرممکن است و تعصبات شخصی و نگرش های قومی در جمع آوری داده ها تأثیر می گذارند و محقق در همه حال و همیشه از میان داده ها دست به انتخاب می زند.سه راهبردی که یک مردم نگار برای درک رفتارهای اجتماعی و فرهنگی مردم می تواند از آنها استفاده کند:
1- استفاده از افراد مورد مطالعه به عنوان آزمایش شونده: یعنی ابتدا محقق رفتارهای اجتماعی آزمایش شونده ها (متغیرها) را طبقه بندی می کند و به مطالعه آنها می پردازد و سپس روابط بین دو یا چند متغیر را بررسی می کند.سپس این روابط را در شرایط آزمایشگاهی کنترل شده می آزماید.
2- استفاده از افراد مورد مطالعه به عنوان پاسخگو: در این روش محقق رفتار را در محیط آزمایشگاهی مشاهده نمی کند. وی در عوض سؤالاتی طرح می کند و از تعداد زیادی نمونه پرسشگری می کند. آنگاه پاسخ های آنان را برای آزمون فرضیه ها یا کشف بعضی روابظ غیر منتظره تجزیه و تحلیل می کند و در نتیجه این تجزیه و تحلیل ها می تواند به پیش بینی درباره رفتار افراد مورد مطالعه بپردازد.
3- استفاده از افراد مورد مطالعه به عنوان اطلاع رسان: اطلاع رسان کسی است که محقق از طریق او اطلاعات کسب می کند و با پاسخگو و مصاحبه شونده فرق دارد. این واژه بیشتر توسط انسان شناسان که اغلب برای کسب اطلاعات از روش مصاحبه مشارکتی استفاده می کنند، به کار گرفته می شود. ص11 در این روش محقق سعی می کند که به اطلاعاتی دست پیدا کند که افراد برای سازماندهی رفتارشان به کار می گیرند. این کار مستلزم آن است که محقق زبان آنها را یاد بگیرد و به جای ساختن مفاهیم جدید برای طبقه بندی رفتار آنها، سعی کند مفاهیمی را که خود اطلاع رسان ها استفاده می کنند، کشف کند. صص 30-32
هر کدام از این سه نگرش برای درک علمی رفتار انسانی مهم است.در اینجا باز لازم می دانم که سه نکته بسیار مهم در مردم نگاری را یادآور شوم:
1- مشاهده همه چیز غیر ممکن است ،از این رو همیشه مشاهده انتخابی صورت می گیرد.
2- واقعیات و اموری که ما مشاهده می کنیم ،معنی خود را بیان نمی کنند. بنابراین در هر مرحله از جمع آوری اطلاعات، تعبیر و تفسیر انتخابی تأثیر می گذارد.
3- هر کدام از این اعمال انتخاب کردن ها از تجربیات شخصی و زمینه فرهنگی محقق متأثر می شوند.به طور مثال دوست داشتن و اکراه نسبت به بعضی موضوعات باعث حدی از سوگیری در مطالعات مردم نگاری می شود.ص39
خلاصه فصل دوم : زمینه های فرهنگی
انسان شناسان فرهنگی برای مطالعه زندگی فرهنگی مردم به میان آنها می روند و افعال آنان را از نظر می گذرانند. به آنچه می گویند گوش فرا می دهند و در برنامه های آنان شرکت می کنند و سعی در شناخت هویت و تعلقات فرهنگی مردم دارند. اما در جوامع پیشرفته و پیچیده مشکلی بر سر راه انسان شناسان وجود دارد و آن این است که در این جوامع ، فرهنگ عامل مشترک بین همه اعضا نیست و دست کم در سطحی خاص فرهنگ یک جامعه ، پیوند دهنده راه و روش زندگی به شمار نمی رود و همچنین در چنین جوامعی ، گروه های کوچک بسیاری وجود دارند که تعاریف عام از فرهنگ درباره آنها صدق نمی کند.یکی از این تعاریف عام و کل نگر را تایلور ارائه کرده است:
" فرهنگ یا تمدن در مردم نگاری به معنی وسیع کلمه ،یک کل پیچیده است که شامل باورها ، هنر، اخلاقیات ، قانون، رسوم و هر گونه قابلیت و عاداتی است که فرد به عنوان عضو جامعه کسب می کند." صص 49-50
یکی از راههای مطالعه فرهنگ ،مطالعه شرایط اجتماعی است. اما مهم است که ما معنی درست زمینه های فرهنگی و شرایط اجتماعی را بدانیم. زمینه های فرهنگی معرفتی است که عمل کننده ها در شرایط اجتماعی از آنها استفاده می کنند و موقعیت اجتماعی محل فیزیکی، حوادث ، اشیاء و افرادی است که توسط محقق قابل مشاهده است. بنابراین شروع به مشاهده موقعیت اجتماعی ، یکی از راهبردهای اساسی در جهت رسیدن به مبانی فرهنگ عمومی است که البته این فرهنگ در کل خود می تواند عمومیت داشته باشد ولی در جزء، نگرش های متفاوت ، شرایط اجتماعی متفاوت و... بر آن تأثیر می گذارند و آن را به سوی خاص شدن سوق می دهند. به طور مثال در کشور لبنان ، مردم از 18 فرقه مذهبی که همگی به رسمیت شناخته شده اند ، تشکیل شده اند که همگی آنها از حیث لبنانی بودن دارای فرهنگ های مشترکی هستند ولی مذاهب و تعلیمات گوناگون ، فرهنگ های خاصی را در آنها به وجود آورده است که آنها را از سایرین متمایز می سازد.زمینه های فرهنگی بسیاری در جامعه وجود دارند که می توانند موضوع مطالعات فرهنگی و مردم نگاری قرار بگیرند. پیدا کردن آنها سخت نیست بلکه مشکل، انتخاب یکی از میان صدهاست.کافی است به خیابان بروید و به اطراف بنگرید.هر چیزی می تواند موضوع تحقیق باشد.تابلوهای تبلیغاتی، باشگاه ها ، آرایشگاه ها ، فروشگاه ها ، دادگاه ها ، پلیس و ...تحقیق در زمینه های فرهنگی با مشکلاتی همراه است از جمله:
1- عدم مهارت در شناخت فرهنگ هدف: مطالعه در زمینه های فرهنگی به شخصی ماهر که اولا فرهنگ هدف را خوب بشناسد و ثانیا خودآگاهی و هوشیاری بالایی داشته باشد و همچنین باید بتواند سیگنال های فرهنگی را به درستی درک کند.
2- سؤال پرسیدن از اطلاع رسانی که می داند شما با زمینه فرهنگی او آشنا هستید: این درست مانند این است که دو نفر از یک فرهنگ درباره چرایی وضعیت فرهنگی خودشان از یکدیگر سؤالاتی بپرسند. از آنجایی که فرهنگ عمومی برای آنها نهادی شده است، پرسیدن این قبیل سؤالات ممکن است فرد را احمق جلوه دهد.
خلاصه فصل سوم : اطلاع رسان های فرهنگی
خلاصه فصل چهارم: معانی فرهنگی
یک راه خوب برای پیش بینی رفتار افراد ، طبقه بندی آنها در مقولات مختلف، با توجه به زمینه فرهنگی آنهاست.در دانشگاه برای دانشجویان مقولاتی مانند علاف، بیزنس من، خرخوان و...به کار می رود که گاهی اوقات حتی در طریقه برخورد دیگران با او تأثیر می گذارند.( به طور مثال دانشجوی درسخوان را "دکتر" خطاب می کنند.)مقوله پردازی ، نوعی کشف کردن اشیاء در محیط به صورت طبقه بندی شده نیست بلکه نوعی ابداع خود ما برای طبقه بندی و سازماندهی تجربیاتمان است.با این عمل ما بر قراردادی بودن نظام معنایی فرهنگ تأکید می ورزیم.گاهی اوقات اطلاع رسان بسته به نظام معنایی فرهنگ خودش از مقولاتی نام می برد و به طریقه ای خاص صحبت می کند.برای کسب یک شناخت اولیه از نظام معنایی اطلاع رسان و همچنین کسب اسامی بسیاری از مقولات ، باید از سؤالات کلی استفاده کرد. (مثلا ، ممکن است درباره شغلتان برای من صحبت کنید؟) اطلاعات حاصل از پاسخ به سؤالات کلی به علاوه مشاهدات اولیه محقق ،اساس سؤالات بعدی را تشکیل می دهد.گاهی اوقات بعضی مقولات، مقولات دیگری را در خود جای دادند و به آنها اشتمال دارند.(ساختار نظام معنایی فرهنگ). مثلا مقوله "کارگر وازده" اعم از زمین شور و عمله است و به آنها اشتمال دارد. نظام معرفت فرهنگی هم دارای ساختار است و هم دارای محتوا و این دو با یکدیگر مرتبطند. مردم نگار اگر چه به شناخت معنا و محتوا علاقه مند است ولی نمی تواند ساختار را نادیده بگیرد،چون برای درک مقولات باید ساختار آنها را بشناسد.نظام مقوله بندی فقط جهان اطراف را تقسیم بندی نمی کند، بلکه تعریفی از آن نیز به دست می دهد. بنابراین، محقق برای درک رفتار انسان،باید تعریف آنان را از شرایط بداند و اصل تعیین کننده چنین نظام معنایی، اصل "تقابل" است.این بدان معناست که هر مقوله ای مستلزم قضاوت درباره مشابهت ها و تفاوت هاست و وقتی ما چیزی را از نوعی شمرده و در آن مقوله قرار می دهیم، یعنی بیان می کنیم که آن از مقوله دیگری نیست و این همان اصل تقابل است. معنا (یا همان تعریف) و تقابل ( که می گوید فلان چیز از مقوله دیگری نیست)، اصل تعریف هر مقوله است. به طور مثال وقتی می گوییم "آن پسر دانشجو"، ضمن تعریف ویژگی او (دانشجو بودن)، ذکر می کنیم که او یک دختر نیست.همانطور که پیش از این گفتیم ، نظام مقوله ای ، عناصر تشکیل دهنده هر فرهنگ است و برای توصیف دقیق و صحیح هر فرهنگ، دستیابی به ساختار این عناصر ضروری است.بهترین طریق رسیدن به آن ، پرسیدن سؤالات ساختاری است. سؤال ساختاری ،سؤالی است که برای کسب مقولات ادراکی طرح شده است و پاسخ به آن ، خود طبقه بندی است و اغلب به تکرار واژه های مطرح شده در سؤال کلی می انجامد. مثل : انواع مختلف یخ کدام است؟ یخ تازه،یخ کهنه ، یخ برفی ، یخ صاف و...اما برای رسیدن به صفات مقولات خاص، باید سؤالات صفات یا نشان ها را پرسید. این گونه سؤالات برخلاف سؤالات ساختاری که به مشابهت ها می انجامد، ما را به کشف تفاوت مقولات رهبری می کند. مثل: فرق یخ تازه و یخ کهنه چیست؟ سطح یخ تازه صاف تر است اما یخ کهنه این طور نیست و...
خلاصه فصل پنجم : توصیف فرهنگی
توصیف ، آخرین فراورده مردم نگاری است. توصیف باید به گونه ای باشد که درک آن فرهنگ برای افرادی که با آن فرهنگ آشنا نیستند، میسر باشد. برای انجام یک توصیف فرهنگی خوب باید پس از هر مصاحبه یا کسب اطلاع از اطلاع رسان، محقق ، اطلاعات را تجزیه و تحلیل کند. این امر زمینه را برای طرح سؤالات جدید و شناسایی و تعریف مقولات جدید مهیا می کند.برخی مواقع ، مردم نگار باید برای شیوه سازماندهی اطلاعات ،دست به انتخاب بزند چرا که فرمول خاص و ساده ای برای این امر وجود ندارد.برای نوشتن توصیف مردم نگاری ، باید موارد زیر را فراهم کرد:
1- یک سلسله یادداشت ها از مشاهدات و مصاحبه ها که به ترتیب زمانی ثبت شده اند.
2- فهرستی از حوزه های مختلف که زمینه های فرهنگی موضوع مورد مطالعه را پوشش می دهند.
3- یک یا چند رشته واژگان (اسامی مقولات)، مرتب شده بر مبنای موضوع تحقیق
4- یک یا چند سلسله صفات برای موضوعات انتخاب شده
5- نقل قول های متعدد از اطلاع رسان که بر مبنای مقولات مورد مطالعه کدگزاری شده باشند.
6- بیانات توصیفی متعدد از مشاهدات که آنها نیز بر مبنای مقولات مورد مطالعه کدگزاری شده باشند.بهتر این است که نوشتن توصیف با خلاصه ای از گزارش شروع شود. این خلاصه می تواند شامل مقدمه، روش تحقیق میدانی، شرایط و توصیف فرهنگی باشد.برای نوشتن توصیف فرهنگی می توان از طرق زیر استفاده کرد:
1- محور قرار دادن ساختار معرفت فرهنگی: استفاده از اطلاعاتی که از مقولات فرهنگی اطلاع رسان جمع آوری شده است. و همچنین تعریف آن مقولات و نشان دادن روابط آنها.
2- تأکید روی طرقی که افراد در زمینه های فرهنگی مورد نظر برای رسیدن به اهدافشان به کار می گیرند.
3- تلفیق تعاریف فرهنگی بر مبنای کارکرد آنها: بررسی چگونگی مطابقت افراد با موقعیت های اجتماعی و شرایط موجود.