روش تحقیق

روش تحقیق

اینجانب فاطمه جعفرنیادانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت امورفرهنگی دانشگاه آزاداسلامی -واحدعلوم تحقیقات میباشم هدف از ایجاد این وبلاگ آشنایی روش تحقیق میباشد(امیدوارم مطالب ارائه شده مفید باشد)
روش تحقیق

روش تحقیق

اینجانب فاطمه جعفرنیادانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت امورفرهنگی دانشگاه آزاداسلامی -واحدعلوم تحقیقات میباشم هدف از ایجاد این وبلاگ آشنایی روش تحقیق میباشد(امیدوارم مطالب ارائه شده مفید باشد)

تحلیل نشانه شناختی از تابلوی "صداقت آمریکایی"

.تحلیل نشانه شناختی تابلوهای صداقت آمریکایی:

 

-          این تابلوها در روزهایی که مهمترین اخبارش مربوط به مذاکرات ایران و گروه 5+1 است روی بسیاری از پل‌های عابر پیاده نصب گردیدند. مذاکرات ایران و 5+1 در واقع مذاکرات ایران و آمریکاست چرا که عمده تلاش‌ها در جهت تحریم ایران توسط به رهبری آمریکا صورت می گرفت. دکتر روحانی نیز در مبارزات انتخاباتی خود آمریکا را به منزله «کدخدا» برای جمع این کشورها تلقی کرد. طراحی و نصب این تابلوها در این مقطع زمانی نشان از اهمیت این مذاکرات دارد.

-          از یک منظر دیگر نیز می توان به این موضوع نگاه کرد. چه شخصی یا اشخاصی این تابلوها را تهیه و نصب کرده اند؟ پاسخ به این سوال اهمیت قابل توجهی دارد. طراحان این تابلوها جوانان فعالی از سازمان هنری رسانه‌ای اوج هستند که دغدغه‌های انقلابی دارند. در مجموع دغدغه های انقلابی ما مسئله مبارزه با آمریکا و دشمنی با آمریکا به منزله یکی از فروع دین یعنی «تبری» تلقی می گردد. در طول تاریخ انقلاب نیز همیشه مساله مذاکره ایران و آمریکا یک تابو بوده است و کوچکترین کنش‌ها بین دو طرف از سوی خبرگزاری ها و تحلیلگران مورد بررسی و تحلیل قرار می گرفته است. حال بعد از 34 سال از انقلاب اسلامی و پس از آخرین دیدار مستقیم مقامات ایران و آمریکا به صورت رسمی (دیدار مهندس بازرگان و بر‍‍ژینسکی در مصر در سال 1358) و چند دیدار جزئی دیگر (مانند دیدار سفیران ایران و آمریکا در عراق) مقامات ایران و آمریکا در سطح وزرای خارجه به صورت کاملا رسمی و دیپلماتیک دور میز مذاکره قرار گرفته اند و رفتارهایی کاملا متفاوت با آنچه گذشته داشته اند، دارند. حتی بسیار صمیمانه با یکدیگر دست می دهند و مدام به هم لبخند می زنند. این رفتار در عرف تاریخی دیپلماتیک دو کشور بعد از انقلاب اسلامی بی نظیر است. طبیعی است که واکنش‌های زیادی را ایجاد می کند. بنابراین نصب این تابلوها نوعی واکنش به این «عادی سازی» است.

-          سوم اینکه رهبر انقلاب اسلامی همیشه آمریکا را «غیر قابل اعتماد» دانسته اند. تهیه و نصب این تابلوها در واقع نوعی یاداوری این موضوع به مسئولین و مردم است.

تحلیل نشانه شناختی تصاویر:

1-      تصاویر «صداقت آمریکایی» که روی پل های عابر پیاده نصب شده اند تصاویری کشیده (wide)  هستند که دو طرف آنها تقریبا خالی است و تصویر اصلی در وسط آن قرار داده شده است. بعید می‌دانم این مسئله فقط برای استفاده حداکثری از فضا باشد. شاید بتوان دلیل آن را اینچنین دانست. وقتی فضای بزرگی قرار داده می شود و فقط از بخشی از آن استفاده می شود نوعی تاکید بر مهم بودن آن بخش صورت می گیرد. در واقع این نوع طراحی می‌خواهد اهمیت آن تصویر مرکزی را بیشتر جلوه دهد.

2-      در خود تصویر یک اتاق که در امتداد یک راهرو است دیده می‌شود. در وسط اتاق یک فرش گرد آبی رنگ پهن شده و یک میز گرد چوبی تک پایه روی آن قرار دارد. یک مرد با ظاهری تقریبا بین سی تا چهل سال که ریش پرفسوری دارد و کت و شلوار خاکستری به تن کرده در سمت راست این میز نشسته است. از پرچم ایران که در امتداد محل استقرار وی قرار دارد مشخص است که نماینده ایران است. در سمت چپ این میز یک مرد در همان سن و سال با کت سرمه ای، پیراهن سفید و کراوات نشسته اما شلوار نظامی به پا دارد و اسلحه‌ای در دست (زیر میز) به سمت طرف ایرانی گرفته است. این فرد نیز با توجه به پرچم ایالات متحده که در امتدادش قرار دارد نماینده آمریکاست. در طرفین دو طرف نیز دو مجسمه قرار دارد که شبیه به مجسمه های روسای جمهور مهم آمریکا مانند لینکلن است.

 

3-      صورت دو طرف مذاکره کننده در این تصویر به طور کامل دیده نمی شود. یعنی هویت مذاکره کنندگان دقیق مشخص نیست. این می تواند اشاره به این موضوع باشد که مذاکره با آمریکا از اساس خوب نیست؛ مهم نیست چه کسی مذاکره می کند.

4-      طرف ایرانی ریش پروفسوری دارد. این ریش در نگاه اول انسان را یاد ریش پروفسوری آقای ظریف (مذاکره کننده ایرانی در گفتگوها با 5+1) می اندازد. با کمی سابقه تاریخی به یاد می آوریم که مهندس بازرگان نیز که در سال 58 با طرف آمریکایی مذاکره داشت ریش پروفسوری می گذاشتند. ریش پروفسوری معنای دیگری هم می تواند داشته باشد. از آنجا که عمده مسئولین و دیپلمات های جمهوری اسلامی (از جمله دیپلمات مطرح و پرسابقه ایران؛ دکتر ولایتی) ریش کامل دارند، ریش پروفسوری می تواند بیانگر این باشد که دیپلمات جدید با همه دیپلمات های گذشته فرق می کند بنابراین مذاکرات جدید هم رویه اش و سایر خصوصیاتش فرق می کند.

5-      طرف ایرانی کت و شلوار خاکستری روشن دارد که این رنگ در ادبیات دیپلماتیک عرف نیست. طراح احتمالا با این انتخاب به دنبال این بوده است که طرف ایرانی را تازه کار و نا آشنا با فرایند پیچیده ای همچون چنین مذاکراتی معرفی کند.

6-      طرف ایرانی مودب نشسته و دو دستش را روی میز گذاشته است. این نکته به این مسئله اشاره دارد که طرف ایرانی خود را خالی از برگ برنده ها می داند و به نوعی به طرف مقابل دارد می گوید که من هیچ چیز ندارم. این حالت به نوعی «از خود باختگی» را تداعی می کند.

 

7-      طرف آمریکایی با ژستی مسلط و ناشی از پختگی دیپلماتیک و با حالتی غالب نسبت به طرف ایرانی نشسته است. این حالت دقیقا برعکس فرم نشستن طرف ایرانی است و تسلط طرف آمریکایی را به مذاکره و نتایج آن نشان می دهد.

 

8-      طرف آمریکایی دستش را زیر چانه گذاشته و رو به طرف ایرانی در حالتی مشابه «پیشنهاد دادن» (که نشان از دست پیش را داشتن است) نشسته است. اما طرف ایرانی در حال نوشتن است که انگار دارد دستورات و خرده فرمایشات طرف آمریکایی را یادداشت می کند.

 

9-      طرف آمریکایی شلوار نظامی به پا کرده و زیر میز اسلحه ای به سمت طرف ایرانی گرفته است. این نشان از بی اهمیت بودن «مذاکره» است و بر این موضوع تاکید می کند که طرف آمریکایی در هر صورت به دنبال از میان برداشتن ایران است و خوی نظامی گری و جنگ طلبانه وی را نشان می دهد. از طرفی رفتار منافقانه و دوپهلوی وی را نمایان می سازد.

 

10-  در دو طرف اتاق دو مجسمه با پایه هایی برگرفته از معماری رومی قرار دارد. (غرب به سرکردگی آمریکا، تاکید بسیاری بر انگاره های هویتی روم باستان دارند) این نوع معماری نشان دهنده به رخ کشیدن سابقه ای تاریخی برای کشور بی تاریخ آمریکاست. اما مجسمه سمت چپ مربوط به آبراهام لینکلن رییس جمهور اسبق آمریکاست.  گذاشتن این دو مجسمه خود نشان طراحی صحنه مذاکره توسط طرف آمریکایی دارد.

 

11-  فرشی که کف اتاق پهن است دایره ای و سرمه ای است که تا حدودی شبیه عکس ماهواره ای کره زمین است. این مسئله تا حدودی نشان دهنده اهمیت این مذاکرات برای بسیاری از کشورهای جهان است.

 

نشانه شناسی

مقدمه:

علم نشانه شناسی 

(1) علمی است که اگر چه نیاز به شکل گیری‌اش بیش از یک قرن احساس می­شد، اما تا دهه 60 قرن بیستم که همزمان با ظهور پست مدرنیسم و تفکرات پساساختارگرا بود، امکان ظهور و شکل گیری را به صورت جدی نیافت. نشانه­شناسی علم مطالعه نشانه­ها و به بیان دیگر علمی است که به مطالعه سیستماتیک تمامی فاکتورهایی که در ایجاد و یا تأویل نشانه و یا در فرایند دلالت(2) دخیل­اند، می­پردازد. پس نشانه شناسی آن مواردی را موضوع مطالعه خود قرار می­دهد که برای انسان معنادار باشند. از این رو نشانه شناسی با توجه به ماهیتی که دارد به حوزه های مختلف علمی ربط پیدا می کند و به هرکدام یک سری خدمات ارائه می دهد. از علوم اجتماعی مثل جامعه شناسی، انسان شناسی، ارتباطات و... گرفته تا هنر، علوم تجربی، ریاضیات و هر آنچه که با پدیده‌های معنادار برای انسان سروکار داشته باشد، همه و همه می­توانند در نشانه­شناسی مورد بحث قرار بگیرند.

یکی از موضوعات مورد بررسی در نشانه­شناسی که بخصوص در دهه­های اخیر مورد توجه اندیشمندان نشانه شناسی روسیه و انگلستان قرار گرفته است، نشانه شناسی فرهنگی(3) است. در این نوشتار مختصر می­خواهیم نگاهی گذرا به این موضوع داشته باشیم و مفهوم فرهنگ را در نشانه شناسی فرهنگی مورد بررسی اجمالی قرار دهیم:

نشانه شناسی فرهنگی:

نشانه شناسی فرهنگی در سال 1973 با میراث فرمالیسمِ(4) روسی و محفل زبان شناسی پراگ (5) به دور از ساخت گرایی(6) پا به عرصه وجود نهاد. سال 1973 سالی است که در آن اتفاقات جالب توجهی رخ داد. در این سال کتاب­های بسیاری نوشته شدند، که به طور عمده بر مطالعه فرهنگ، رشد نشانه شناسی و نشانه شناسی فرهنگی، تأثیر گذار بودند و تجانسی را میان ­این­ها به وجود آوردند. از جمله آثار این دوره که مهم­ترین نقش را در ورود به این­گونه مباحث داشت، «رساله­هایی در باب مطالعات نشانه شناسیِ فرهنگ­ها» می­باشد. این آثار، نشانه­شناسی فرهنگی را دانشی عنوان می­کند که وابستگی­های کارکردی میان نظام­های نشانه­ای مختلف را مورد مطالعه قرار می­دهد.

البته شایان ذکر است که در سال 1984، در لندن فعالیت­های بسیاری در زمینه نشانه شناسی فرهنگی آغاز شد. که در طی آن، «کلکر»(7) کوشید تا نشانه شناسی فرهنگی را با سایر رشته­های علمی­ که به فرهنگ گرایش دارند، پیوند بزند. پس ما با دو مکتب در نشانه شناسی فرهنگی مواجه هستیم: مکتب تارتو(8) در روسیه و مکتب لندن(9) در انگلستان. ما در اینجا تنها به نشانه شناسی فرهنگی در مکتب تارتو می­پردازیم.

مکتب تارتو در دهه 1960توسط یوری لوتمان(10) بنا شد. فعالیت­های او را باید بخشی از سنت نشانه شناسی فرمالیسمِ ساختارگرا به شمار آورد، اما به شکل گیری نشانه شناسی فرهنگی نیز کمک زیادی کرد. هدف او به وجود آوردن یک نظریه نشانه شناسی فرهنگی بود.

لوتمان و مکتب تارتو مسکو، نشانه شناسی فرهنگی را دانشی عنوان کردند که وابستگی­های کارکردی نظام­های نشانه­ای(11) را که به صورت رایج و سیار در  فرهنگ وجود دارند، مطالعه می­کند. این امر این پیش فرض را در نظر دارد که امکان توصیف نظام­های نشانه­ای اصیل به صورت عملیاتی و کاربردی وجود دارد، اما این نظام­های نشانه­ای تنها در ارتباط با یکدیگر و اثر گذاری متقابل، می­توانند نقش خود را ایفا ­کنند. در کلِّ جهان نشانه­ای فرهنگ ، نظام نشانه­ای بسته­ای وجود ندارد و همه نظام­های نشانه­ای با یکدیگر ارتباط دارند و با هم داد و ستد می­کنند. در فرهنگ  متونی وجود دارند که به عنوان اجتماعی از نشانه­ها کارکرد پیدا می­کنند. معنای چنین متونی از طریق معنای نشانه­­ها، حاصل می­شود. یعنی ما زمانی می­توانیم معنای این متون را بفهمیم که معنای نشانه­های موجود در آن را درک کرده باشیم.

مفهوم فرهنگ در نشانه شناسی فرهنگی:

«تفکر بوم شناختی در مورد برهمکنش ساختارهای مختلف نشانه شناختی و زبان­های متفاوت، نشانه شناس فرهنگی مکتب تارتو، یوری لوتمان را به ابداع اصطلاح «سپهر نشانه­ای»(12) برای ارجاع به «پرسش از تمام فضای نشانه شناختی فرهنگ» رهنمون شد.» (13)

لوتمان مفهوم سپهر نشانه­ای را در حقیقت از زیست کره(سپهر زیستی)(14) ورنادسکی وام گرفت. این مفهوم در ارتباط با محیط زندگی مطرح شد. توضیح بیشتر آنکه همانطور که ما در یک زیست کره زندگی می­کنیم و در یک محیط طبیعی قرار گرفته­ایم، نظام­های نشانه­ای نیز از هر سو ما را احاطه کرده­اند طوری که در فضایی از نشانه­ها به سر ­می­بریم. و این فضا است که در حقیقت، نوع نگاه ما را به جهان شکل می­دهد.

با توجه به آنچه گفته شد فرهنگ را می­توان یک نظام نشانه­ای کلان دانست که نظام­های نشانه­ای متعددی را دربرمی­گیرد. در حقیقت مجموعه نظام­های نشانه­ای که در کنار هم قرار می­گیرند، مثلاً نظام نشانه­ای ادبیات، نظام نشانه­ای سینما، نقاشی و... در نهایت یک فرهنگ را تشکیل می­دهند.

در نشانه شناسی فرهنگی، فرهنگ معنادار در مقابل طبیعت بی­معنا مطرح می­شود. طبیعت(15) یعنی آنچه که به انسان کاری ندارد. طبیعت به معنی­ چیزهایی است که انسانی نشده و برای انسان فاقد معناست. پس هر آنچه که در  زمین و بیرون از آن مورد توجه ما قرار بگیرد و ما بر روی آن اسمی بگذاریم خارج از مفهوم طبیعت و داخل در مفهوم فرهنگ است.

پس آنچه برای یک نشانه شناس مرز طبیعت و فرهنگ را مشخص می کند، تعریف­های بیولوژیک نیست. نوع نگاه نشانه شناس این است که ارتباط هر چیزی را با معناداری‌اش برای انسان می سنجد. اگر چیزی برای انسان معنادار بود، در حوزه نشانه شناسی، دلالت و فرهنگ قرار می گیرد و در غیر این صورت نه؛ حتی اگر آن چیز برای موجود هوشمند دیگری دارای دلالت باشد.

از این رو جهان همواره بر اساس فرهنگی که ما را احاطه کرده است، تعریف می­شود. فرهنگی که متشکل از نظام­های نشانه­ای متعدد است و جهان بینی ما را شکل می­دهد.


خلاصه کتاب " پژوهش فرهنگی مردم نگاری درجوامع پیچیده"

خلاصه فصل اول:تجربه فرهنگی

مردم نگاری به معنای توصیف فرهنگی خاص است. بهترین راه کسب مهارت مردم نگاری، تحقیق میدانی است.این عمل باعث افزایش درک افراد و افزایش توانایی‌ آنها در برقراری ارتباط می شود.مراحل تجربه فرهنگی (توصیف در تحقیق میدانی

1)کسب ابزارهای مفهومی : درک مفهوم فرهنگ و آموختن برخی از روشهای تحقیق میدان

2) ورود به میدان تحقیق : انتخاب یک زمینه فرهنگی و ایجاد رابطه با افراد اطلاع رسان مورد نظر

3) انجام کار میدانی : جمع آوری و ثبت داده ها
4) توصیف فرهنگی : تجزیه و تحلیل و گزارش (توصیف فرهنگی)انسان شناسی فرهنگی از دو قسمت مردم شناسی و مردم نگاری تشکیل شده است و در بین جوامع به مطالعه مشابهت ها و تفاوت هایی در رفتار انسانی می پردازد. هدف اصلی انسان شناسی ، توصیف، طبقه بندی، مقایسه و توضیح این مشابهت ها و تفاوت هاست. به طور مثال آنچه که از آن به عنوان روابط غیر مشروع یاد می شود و در شرایع از آن منع شده است، باید در مقایسه با روابطی مانند "ازدواج" توصیف شود چرا که در مردم نگاری، توصیف از اهمیت اساسی برخوردار است و انسان شناسان آن را در فرقی که بین مردم نگاری و مردم شناسی به طور سنتی وجود دارد ، مطرح می کنند.اما فرهنگ چیست؟ برای فرهنگ تعاریف بسیاری ارائه شده است که بسیاری از آنها جنبه هایی از زندگی انسان را شامل می شوند و تعدادی هم یک دید همه جانبه دارند. تعریف مختار این کتاب از فرهنگ این است: "معرفت و شناختی که مردم جهت تعبیر و تفسیر رفتار اجتماعی به کار می گیرند.این معرفت اکتسابی است و تا حدی در میان افراد مشترک است." ص26
مردم نگاری صرفا یک توصیف عینی مردم و رفتار آنها از دیدگاه خود محقق مشاهده گر نیست ، بلکه تلاشی است نظم یافته برای کشف معرفتی که گروهی از مردم آموخته اند و طبق آن رفتارهایشان را سازمان می دهند. به طور مثال به جای اینکه محقق بگوید "به نظر من این مردم اینگونه عمل می کنند"، باید بگوید : "این مردم فکر می کنند که باید اینگونه عمل کنند".  یعنی بدین وسیله محقق دخالت و اعمال نظر خود را روی مردم و عملکرد آنها اعمال نمی کند و آنچه که هست را توصیف می کند چرا که اساسا وجود یک علم درباره فرهنگ بر توصیف استوار است و توصیف عبارت است از ارائه عینی حقایق درباره جامعه، طرز سازمان یافتگی جامعه، قانون،‌ آداب و رسوم و باورهای مشترک از دیدگاه فرهنگی و علایق یک نظاره گر. و عینیت در توصیف یکی از اهداف خاص مردم نگاری است . البته عینیت کامل امری غیرممکن است و تعصبات شخصی و نگرش های قومی در جمع آوری داده ها تأثیر می گذارند و محقق در همه حال و همیشه از میان داده ها دست به انتخاب می زند.سه راهبردی که یک مردم نگار برای درک رفتارهای اجتماعی و فرهنگی مردم می تواند از آنها استفاده کند:
1- 
استفاده از افراد مورد مطالعه به عنوان آزمایش شونده: یعنی ابتدا محقق رفتارهای اجتماعی آزمایش شونده ها (متغیرها) را طبقه بندی می کند و به مطالعه آنها می پردازد و سپس روابط بین دو یا چند متغیر را بررسی می کند.سپس این روابط را در شرایط آزمایشگاهی کنترل شده می آزماید.
2- 
استفاده از افراد مورد مطالعه به عنوان پاسخگو: در این روش محقق رفتار را در محیط آزمایشگاهی مشاهده نمی کند. وی در عوض سؤالاتی طرح می کند و از تعداد زیادی نمونه پرسشگری می کند. آنگاه پاسخ های آنان را برای آزمون فرضیه ها یا کشف بعضی روابظ غیر منتظره تجزیه و تحلیل می کند و در نتیجه این تجزیه و تحلیل ها می تواند به پیش بینی درباره رفتار افراد مورد مطالعه بپردازد.
3- 
استفاده از افراد مورد مطالعه به عنوان اطلاع رسان: اطلاع رسان کسی است که محقق از طریق او اطلاعات کسب می کند و با پاسخگو و مصاحبه شونده فرق دارد. این واژه بیشتر توسط انسان شناسان که اغلب برای کسب اطلاعات از روش مصاحبه مشارکتی استفاده می کنند، به کار گرفته می شود. ص11   در این روش محقق سعی می کند که به اطلاعاتی دست پیدا کند که افراد برای سازماندهی رفتارشان به کار می گیرند. این کار مستلزم آن است که محقق زبان آنها را یاد بگیرد و به جای ساختن مفاهیم جدید برای طبقه بندی رفتار آنها، سعی کند مفاهیمی را که خود اطلاع رسان ها استفاده می کنند، کشف کند. صص 30-32
هر کدام از این سه نگرش برای درک علمی رفتار انسانی مهم است.در اینجا باز لازم می دانم که سه نکته بسیار مهم در مردم نگاری را یادآور شوم:
1- 
مشاهده همه چیز غیر ممکن است ،‌از این رو همیشه مشاهده انتخابی صورت می گیرد.
2- 
واقعیات و اموری که ما مشاهده می کنیم ،‌معنی خود را بیان نمی کنند. بنابراین در هر مرحله از جمع آوری اطلاعات، تعبیر و تفسیر انتخابی تأثیر می گذارد.
3- 
هر کدام از این اعمال انتخاب کردن ها از تجربیات شخصی و زمینه فرهنگی محقق متأثر می شوند.به طور مثال دوست داشتن و اکراه نسبت به بعضی موضوعات باعث حدی از سوگیری در مطالعات مردم نگاری می شود.ص39  

خلاصه فصل دوم : زمینه های فرهنگی
انسان شناسان فرهنگی برای مطالعه زندگی فرهنگی مردم به میان آنها می روند و افعال آنان را از نظر می گذرانند. به آنچه می گویند گوش فرا می دهند و در برنامه های آنان شرکت می کنند و سعی در شناخت هویت و تعلقات فرهنگی مردم دارند. اما در جوامع پیشرفته و پیچیده مشکلی بر سر راه انسان شناسان وجود دارد و آن این است که در این جوامع ، فرهنگ عامل مشترک بین همه اعضا نیست و دست کم در سطحی خاص فرهنگ یک جامعه ،‌ پیوند دهنده راه و روش زندگی به شمار نمی رود و همچنین در چنین جوامعی ، گروه های کوچک بسیاری وجود دارند که تعاریف عام از فرهنگ درباره آنها صدق نمی کند.یکی از این تعاریف عام و کل نگر را تایلور ارائه کرده است:
"
فرهنگ یا تمدن در مردم نگاری به معنی وسیع کلمه ،‌یک کل پیچیده است که شامل باورها ، هنر، اخلاقیات ، قانون، رسوم و هر گونه قابلیت و عاداتی است که فرد به عنوان عضو جامعه کسب می کند." صص 49-50
یکی از راههای مطالعه فرهنگ ،‌مطالعه شرایط اجتماعی است. اما مهم است که ما معنی درست زمینه های فرهنگی و شرایط اجتماعی را بدانیم. زمینه های فرهنگی معرفتی است که عمل کننده ها در شرایط اجتماعی از آنها استفاده می کنند و موقعیت اجتماعی محل فیزیکی، حوادث ، اشیاء و افرادی است که توسط محقق قابل مشاهده است. بنابراین شروع به مشاهده موقعیت اجتماعی ، یکی از راهبردهای اساسی در جهت رسیدن به مبانی فرهنگ عمومی است که البته این فرهنگ در کل خود می تواند عمومیت داشته باشد ولی در جزء، نگرش های متفاوت ، شرایط اجتماعی متفاوت و... بر آن تأثیر می گذارند و آن را به سوی خاص شدن سوق می دهند. به طور مثال در کشور لبنان ، مردم از 18 فرقه مذهبی که همگی به رسمیت شناخته شده اند ، تشکیل شده اند که همگی آنها از حیث لبنانی بودن دارای فرهنگ های مشترکی هستند ولی مذاهب و تعلیمات گوناگون ، فرهنگ های خاصی را در آنها به وجود آورده است که آنها را از سایرین متمایز می سازد.زمینه های فرهنگی بسیاری در جامعه وجود دارند که می توانند موضوع مطالعات فرهنگی و مردم نگاری قرار بگیرند. پیدا کردن آنها سخت نیست بلکه مشکل، انتخاب یکی از میان صدهاست.کافی است به خیابان بروید و به اطراف بنگرید.هر چیزی می تواند موضوع تحقیق باشد.تابلوهای تبلیغاتی،‌ باشگاه ها ، آرایشگاه ها ، فروشگاه ها ، دادگاه ها ، پلیس و ...تحقیق در زمینه های فرهنگی با مشکلاتی همراه است از جمله:
1- 
عدم مهارت در شناخت فرهنگ هدف: مطالعه در زمینه های فرهنگی به شخصی ماهر که اولا فرهنگ هدف را خوب بشناسد و ثانیا خودآگاهی و هوشیاری بالایی داشته باشد و همچنین باید بتواند سیگنال های فرهنگی را به درستی درک کند.
2- 
سؤال پرسیدن از اطلاع رسانی که می داند شما با زمینه فرهنگی او آشنا هستید: این درست مانند این است که دو نفر از یک فرهنگ درباره چرایی وضعیت فرهنگی خودشان از یکدیگر سؤالاتی بپرسند. از آنجایی که فرهنگ عمومی برای آنها نهادی شده است، پرسیدن این قبیل سؤالات ممکن است فرد را احمق جلوه دهد.  

خلاصه فصل سوم : اطلاع رسان های فرهنگی 


خلاصه فصل چهارم: معانی فرهنگی
یک راه خوب برای پیش بینی رفتار افراد ، طبقه بندی آنها در مقولات مختلف، با توجه به زمینه فرهنگی آنهاست.در دانشگاه برای دانشجویان مقولاتی مانند علاف، بیزنس من، خرخوان و...به کار می رود که گاهی اوقات حتی در طریقه برخورد دیگران با او تأثیر می گذارند.( به طور مثال دانشجوی درسخوان را "دکتر" خطاب می کنند.)مقوله پردازی ، نوعی کشف کردن اشیاء در محیط به صورت طبقه بندی شده نیست بلکه نوعی ابداع خود ما برای طبقه بندی و سازماندهی تجربیاتمان است.با این عمل ما بر قراردادی بودن نظام معنایی فرهنگ تأکید می ورزیم.گاهی اوقات اطلاع رسان بسته به نظام معنایی فرهنگ خودش از مقولاتی نام می برد و به طریقه ای خاص صحبت می کند.برای کسب یک شناخت اولیه از نظام معنایی اطلاع رسان و همچنین کسب اسامی بسیاری از مقولات ، باید از سؤالات کلی استفاده کرد. (مثلا ، ممکن است درباره شغلتان برای من صحبت کنید؟) اطلاعات حاصل از پاسخ به سؤالات کلی به علاوه مشاهدات اولیه محقق ،‌اساس سؤالات بعدی را تشکیل می دهد.گاهی اوقات بعضی مقولات، مقولات دیگری را در خود جای دادند و به آنها اشتمال دارند.(ساختار نظام معنایی فرهنگ). مثلا مقوله "کارگر وازده" اعم از زمین شور و عمله است و به آنها اشتمال دارد. نظام معرفت فرهنگی هم دارای ساختار است و هم دارای محتوا و این دو با یکدیگر مرتبطند. مردم نگار اگر چه به شناخت معنا و محتوا علاقه مند است ولی نمی تواند ساختار را نادیده بگیرد،چون برای درک مقولات باید ساختار آنها را بشناسد.نظام مقوله بندی فقط جهان اطراف را تقسیم بندی نمی کند، بلکه تعریفی از آن نیز به دست می دهد. بنابراین، محقق برای درک رفتار انسان،باید تعریف آنان را از شرایط بداند و اصل تعیین کننده چنین نظام معنایی، اصل "تقابل" است.این بدان معناست که هر مقوله ای مستلزم قضاوت درباره مشابهت ها و تفاوت هاست و وقتی ما چیزی را از نوعی شمرده و در آن مقوله قرار می دهیم، یعنی بیان می کنیم که آن از مقوله دیگری نیست و این همان اصل تقابل است. معنا (یا همان تعریف) و تقابل ( که می گوید فلان چیز از مقوله دیگری نیست)، اصل تعریف هر مقوله است. به طور مثال وقتی می گوییم "آن پسر دانشجو"، ضمن تعریف ویژگی او (دانشجو بودن)، ذکر می کنیم که او یک دختر نیست.همانطور که پیش از این گفتیم ، نظام مقوله ای ، عناصر تشکیل دهنده هر فرهنگ است و برای توصیف دقیق و صحیح هر فرهنگ، دستیابی به ساختار این عناصر ضروری است.بهترین طریق رسیدن به آن ، پرسیدن سؤالات ساختاری است. سؤال ساختاری ،سؤالی است که برای کسب مقولات ادراکی طرح شده است و پاسخ به آن ، خود طبقه بندی است و اغلب به تکرار واژه های مطرح شده در سؤال  کلی می انجامد. مثل : انواع مختلف یخ کدام است؟ یخ تازه،‌یخ کهنه ، یخ برفی ، یخ صاف و...اما برای رسیدن به صفات مقولات خاص، باید سؤالات صفات یا نشان ها را پرسید. این گونه سؤالات برخلاف سؤالات ساختاری که به مشابهت ها می انجامد،‌ ما را به کشف تفاوت مقولات رهبری می کند. مثل: فرق یخ تازه و یخ کهنه چیست؟ سطح یخ تازه صاف تر است اما یخ کهنه این طور نیست و...

خلاصه فصل پنجم : توصیف فرهنگی
توصیف ، آخرین فراورده مردم نگاری است. توصیف باید به گونه ای باشد که درک آن فرهنگ برای افرادی که با آن فرهنگ آشنا نیستند، میسر باشد. برای انجام یک توصیف فرهنگی خوب باید پس از هر مصاحبه یا کسب اطلاع از اطلاع رسان، محقق ، اطلاعات را تجزیه و تحلیل کند. این امر زمینه را برای طرح سؤالات جدید و شناسایی و تعریف مقولات جدید مهیا می کند.برخی مواقع ، مردم نگار باید برای شیوه سازماندهی اطلاعات ،‌دست به انتخاب بزند چرا که فرمول خاص و ساده ای برای این امر وجود ندارد.برای نوشتن توصیف مردم نگاری ، باید موارد زیر را فراهم کرد:
1- 
یک سلسله یادداشت ها از مشاهدات و مصاحبه ها که به ترتیب زمانی ثبت شده اند.
2- 
فهرستی از حوزه های مختلف که زمینه های فرهنگی موضوع مورد مطالعه را پوشش می دهند.
3- 
یک یا چند رشته واژگان (اسامی مقولات)، مرتب شده بر مبنای موضوع تحقیق
4- 
یک یا چند سلسله صفات برای موضوعات انتخاب شده
5- 
نقل قول های متعدد از اطلاع رسان که بر مبنای مقولات مورد مطالعه کدگزاری شده باشند.
6- 
بیانات توصیفی متعدد از مشاهدات که آنها نیز بر مبنای مقولات مورد مطالعه کدگزاری شده باشند.بهتر این است که نوشتن توصیف با خلاصه ای از گزارش شروع شود. این خلاصه می تواند شامل مقدمه، روش تحقیق میدانی، شرایط و توصیف فرهنگی باشد.برای نوشتن توصیف فرهنگی می توان از طرق زیر استفاده کرد:
1- 
محور قرار دادن ساختار معرفت فرهنگی: استفاده از اطلاعاتی که از مقولات فرهنگی اطلاع رسان جمع آوری شده است. و همچنین تعریف آن مقولات و نشان دادن روابط آنها.
2- 
تأکید روی طرقی که افراد در زمینه های فرهنگی مورد نظر برای رسیدن به اهدافشان به کار می گیرند.
3- 
تلفیق تعاریف فرهنگی بر مبنای کارکرد آنها: بررسی چگونگی مطابقت افراد با موقعیت های اجتماعی و شرایط موجود.

کار با اطلاع رسان نشانه چگونگی تحقیق میدانی در مردم نگاری است.مردم نگار با اطلاع رسان رابطه ممتد و مبنی بر اعتماد ایجاد می کند و بهتر است این رابطه برای طرفین سودمند باشد. این کار (تحقیق میدانی) مشکلاتی به همراه دارد که برخی از آنها عبارتند از: رفتن به جایی ناآشنا ، ایجاد مشروعیت و مقبولیت فعالیت هایش در محل ، درخواست اطلاعات از بیگانگان و ایجاد رابطه با اطلاع رسان.مردم نگار باید به گونه ای رفتار کند که باعث ایجاد ناراحتی در اطلاع رسان و مردم مورد مطالعه نشود. در این گونه تحقیقات در هنگام برخورد و ملاقات با مردم ناآشنا و پرس و جو از شیوه زندگی آنان ، داشتن اضطراب بسیار معمول است اما اگر این اضطراب به ترس تبدیل شود، می تواند مهمترین مانع در انجام تحقیقات مردم نگاری باشد.برای مقابله با این اضطراب اولا باید ترس خود را بپذیرید و با دوستی مشورت کنید. ثانیا قبول کنید که چنین تجربه ای بسیار معمول است و نوعی شوک فرهنگی(فشار روانی حاصل از حضور در گروه یا اجتماع بیگانه) است.راه سوم برای مقابله با اضطراب ،‌کار کردن به صورت گروهی و تیمی است چرا که کار گروهی اعتماد به نفس را افزایش می دهد. اما باید مواظب بود که تعدد محققان باعث ایجاد رفتار تحریک آمیز نشود. راه چهارم انتخاب زمینه فرهنگی است که برای محقق تهدید کننده نباشد. مثلا مطالعه مسجد محل بسیار آسان تر از مطالعه پاتوق ولگردهای خیابانی است. راه نهایی تسکین اضطراب قبول این واقعیت است که چنین احساسی موقتی و زودگذر است .پس از غلبه بر اضطراب و ترس ، محقق وارد کار میدانی می شود و به سراغ اطلاع رسان می رود. به دو روش می توان قابلیت اعتماد به اظهارات یک اطلاع رسان را افزایش داد:
1- 
ایجاد رابطه ای دوستانه به کاهش اظهارات نادرست می انجامد.
2- 
یک سؤال را در قالب های مختلفی بپرسید تا نظم منطقی پاسخ ها را برآورد کنید اما این نکته را باید مد نظر داشت که اطلاع رسان خوب کسی است که هم مایل به صحبت کردن باشد و هم از صحبت های تحلیلی پرهیز نماید.بهترین راه پیدا کردن یک اطلاع رسان ، پیدا کردن واسطه ای است که بین محقق و اطلاع رسان ایجاد رابطه کند. حسن این کار این است که اطلاع رسان چون با واسطه محقق آشنایی داشته و به او اعتماد دارد، به محقق نیز اعتماد خواهد کرد.مردم نگار علاوه بر اطلاع رسان، باید اعتماد مردمی که به میان آنها می رود را نیز جلب کند و اولین قدم برای این کار توضیح دادن اهداف و مقاصد خود است. این توضیحات باید جامع باشند ولی دلیلی ندارد که ماهیت واقعی محقق فاش شود چرا که احتمالا اطلاع رسان با او همکاری نخواهد کرد.اذا مثلا محقق می تواند خود را دانشجوی فلان رشته از فلان دانشگاه معرفی کند که در پی یافتن زندگی علمی مردم است.این مسأله محقق را در بهترین موقعیت برای کسب اطلاعات از افراد قرار می دهد.عنصر مهم دیگر صداقت است. محقق نمی تواند برای مدت طولانی هویت خود را مخفی نگاه دارد.اما صداقت به این معنا نیست که محقق تمام ریزه کاریهای کار خود را توضیح دهد. گفتن کلیات کافی است و پاسخ به سؤالات اطلاع رسان هم در عین صادق بودن باید خلاصه باشد.مردم نگار باید صبور و با حوصله باشد و از آرامش روحی برخوردار باشد . در غیر این صئرت جریان تحقیق او دستخوش تحول خواهد شد چرا که اطلاع رسان در کنار فرد عصبی احساس اعتماد و آرامش نمی کند. یادداشت برداری و سایر وسایل ثبت اطلاعات هم ممکن است به رابطه محقق و اطلاع رسان لطمه وارد کند

خلاصه ای از فصل سوم-کتاب لیندلف

بخش سوم

 طراحی پژوهش/برنامه ریزی

ماجراهای مربوط به دانش پژوهان و این که چگونه موضوع پژوهش خود را پیدا می کنند ،می تواند موضوع قصه پردازی های شفاهی باشد اما می بینیم که به ندرت از این ماجراها صحبت می شود.

برپایه دیدگاهی سنتی و متعارف،پژوهش در (مکانی پاک و روشن) اغاز می شودواین مکان دنیایی است فراهم آمده از نظریه ها و همه پژوهشهای تجربه گرایانه ی مرتبط با پژوهش،و وظیفه پژوهشگر آن است که به صورتی متقاعد کننده نشان دهند چگونه پژوهش وی دانش جدیدی به دانش موجود می افزاید و پس از این مقدمات پرسشها و یا فرضیه های پژوهش می پردازد.

طرح پژوهش کیفی را می توان به دو مرحله مهم تقسیم کرد:برنامه ریزی که فرایند تعیین مسئله پژوهش است، و آغاز به کار پژوهش که مستلزم توجیه حضور پژوهش گر در پژوهش یعنی بحث در باره دستیابی به موضوع،ورود به محیط پژوهش، آشنا شدن با مشارکت کنندگان و به کارگیری راهبرد نمونه گیری است.

مروری بر فرایند پژوهش کیفی

طرح پژوهش از نظر پژوهشگران کیفی و پژوهشگران کمی که وفادار به سنت قیاسی فرضیه هستند،معناهای متفاوتی دارد.پژوهشگران کمی مایل به اعمال نظمی خطی در فعالیت ها هستند و بر اساس این نظم،نخستین کار پژوهشگر،انتخاب دیدگاهی نظری است که بناست قضایای آزمون پذیر به طور قیاسی از دل آن استخراج شوند. همه روابط و مراحل طرح، از تنظیم فرضیه ها تا تعریف عملیاتی متغیرها، و از انتخاب نمونه ها تا انجام تجربه ،کاملا روشن است. پژوهشگر جز در مواردی که از پیش در طرح پیش بینی شده به مرحله قبلی بر نمی گردد.همچنین ،مراحلی که باید طی شود،به ندرت با آنچه در طرح اصلی است،متفاوت خواهد یود.

نکنته مهمتر این که بیشتر طرحهای پژوهش کمی متکی به کنترل شدید متغیرها از سوی پژوهشگرند.برای پژوهشگران کمی، آزمون گزاره ها درباره رفتار،شناختها و نگرشها بدون کنترل متغیرها(ثابت نگه داشتن برخی عوامل و تغییر برخی دیگر)،بی معناست. اطمینان از یکپارچگی ایزارهای پژوهش یعنی روایی و پایایی در این اعمال کنترل،همچنین جدایی کامل پژوهشگر از سوژه های انسانی مورد مطالعه اهمیتی حیاتی دارد.

از سوی دیگر،پژوهش کیفی با ویژگی هایی چون استقرایی یودن،نوپدید بودن و تا اندازه ای کنترل ناپذیری شناخته می شود. این نوع پژوهش، کمتر وجهی خطی دارد: کمتر می توان آن را به معنای دقیق کلمه کنترل کرد.همانگونه که لبنکلن و گوبا توصیه می کنند"طرح پژوهش کیفی به تعبیر طبیعت گرایانه،به معنای برنامه ریزی برای بررسی احتمالاتی کلی است ،بی آن که دقیقا مشخص کنیم در ارتباط با هر یک از این احتمالات چه رخ خواهد داد"

به عبارت دیگر ،ما برای تصمیم گیری در خصوص چیزهایی که هنوز کشف نکرده ایم،برنامه ریزی می کنیم و معمولا پژوهش را با در نظر گرفتن چند پرسش کلی شروع می کنیم.همچنین می توانیم(پیش از طرح پرسشها) ادبیات  و متون پژوهشی را بخوانیم برخی تماسها شخصی بر قرار کنیم،و راهی برای ورود به دنیای اجتماعی بیابیم.جز در این صورت ،نخواهیم توانست پیش بینی کنیم چگونه پژوهش ما به انجام خواهد رسید. در واقع ،ما معمولا حتی از تلاش برای پیش بینی کردن هم خود داری می کنبم.

حرکت اصلی در این فرایند چرخه ای است:به این معنا که بیشتر پژوهشهای کیفی بارها به مراحلی که طی کرده اند ،باز می گردند(پژوهشگران به جستجوی اطلاعات می پردازند،داده ها را گردآوری می کنند،یافته هایشان را مرور و تحلیل و تفسیر می کنند و تمام این مراحل را دوباره انجام می دهند.) این فرایند ادامه پیدا می کند تا پژوهشگر "اصل مطلب را دریابد" و به تفسیری بینش مندانه دست یابد.

آگار:مردم نگاری عبارت است از معضل برطرف کردن مشکلات تفسیر.

مثلا وقتی می خواهد درباره یک کنش یا رفتار پژوهش کند،ابتدا اقدامات خود را با طرحی مقدماتی درباره بافتار،صورت و معناهای آن کنش شروع می کند،و چنانچه نتواند معنای رخدادی را دریابد،کل نظان معنا سازی اش دچار وقفه می شود،و این بدان معناست که طرح اولیه پژوهش(با الگوی اکتشافی او)ناکارامد بوده است .

برخی از این وقفه ها که به شکلی غیر مترقبه در حین کار میدانی رخ می دهند،همان چیزی هستند که آگار آنها را وقفه های (تصادفی)می نامد.وقفه های دیگر(تعمدی)هستند،چون پژوهشگر می خواهد ببیند تا چه اندازه توانسته معرفت فرهنگی گروه مورد بررسی اش را به درستی بازسازی کند.

می توان از موقعیتها،منابع،و روشهای گوناگونی برای ایجاد این وقفه ها استفاده کرد .

درمطالعات میدانی عادی،این وقفه ها بارها و بارها رخ می دهند و طرحهای تازه بر پایه داده های جدید ساخته می شوند. و این روند ادامه می یابند تا پژوهشگر بتواند به درک عمیق یک آیین یا عمل دستیابد .

تعبیرها و استعاره های مختلفی برای توصیف پزوهشگر کیفی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از (هدایتگر هوشمند)،( کارآگاه فرهنگی) و (بیگانه حرفه ای) مخرج مشترک این تعبیرها آن است که :پژوهشگران کیفی جستجو گرانی هستند با دست پر و مبتکر .هر عرصه پژوهش،عرصه ای منحصر به فرد و پویاست و راهبردهای انعطاف پذیری می طلبد. در این عرصه ها،استفاده از هرشیوه و تدبیری که بتواند به دست آوردی دربررسی واقعیتهای ارتباطات اجتماعی بیانجامد،مجاز خواهد بود .

پژوهشگران کیفی هم مثل پژوهشگران کمی بسیار منضبط هستند. چون باید بدانند چه مواقعی باید بدانند چه مواقعی باید ناظر و مراقب امور باشند.

آگاهی پژوهشگران کیفی از انگیزه ها و کنشهای خود و دیگران، نوعی کنترل درونی است و کاملا با کنترل بیرونی پژوهشگران کمی در پژوهش های قیاسی فرصیه ای برابری می کند.

این پژوهشگران،علاوه بر انضباط، از کنجکاوی علمی هم برخوردارند.تنظیم پرسشهای پژوهش،هسته و محور مرکزی هر پژوهش کیفی است. آنان نخست درباره متون و منابع،دنیای پیرامونشان و خودشان سوال می کنند. در این مرحله،سوالاتی طرح می کنند که جای پایشان را در قلمروی تازه و هیجان برانگیز محکم کند. ان گاه پا به میدان پژوهش می گذارند،و در این مرحله، از پرسشها به صورت ابزارهای راه یابی در عرصه ناهموار پژوهش بهره می برند.

منابع برای یافتن موضوع پژوهش

نخستین چیزی که آنها را به این عرصه ها می کشاند ،حس کنجکاوی درباره این پرسش است که مردم چگونه نشانه ها را برای خلق دنیاهای معناداری که در آن هستند ، به کار می برند و چگونه این نشانه ها را تفسیر می کنند.

مثلا ممکن است پرسش درباب این که مردم چگونه با گربه های خانگی شان رابطه برقرار می کنند،برای یک مهمان خانوادگی موضوعی جالب و پرسش برانگیز باشد اما همین پرسش،چنانچه در قالب مساله ای عام که مستلزم مطالعه دقیق رفتارهای خاص است در نظر گرفته شود ،می تواند موضوع پژوهشی کیفی باشد و برای یک تحلیلگر ارتباطات رابطه ای ،جذابیتی ویژه داشته باشد.

منابع بیشتر ایده هایی که موضوع پژوهش واقع می شوند،عبارتند از:نظریه ها و ادبیات پژوهش ، مسائل عمومی،تجربه ها و امکانات شخصی، و تامین منابع مالی بر پایه اولویتهای تعیین شده (در نهادها).

نکته مهم این است که روش شناسی پژوهش،تمهیدهایی برای هدایت این پراکندگی اندیشیده است.

نظریه ها و ادبیات پژوهش

پژوهش های (کمی) مبتنی بر آزمون فرضیه بیشتر بر نظریه یا ترکیبی از نظریه های رقیب تاکید می کنند در حالی که پژوهشهای کیفی در استفاده از نظریه انعطاف پذیرترند.

چنانچه بپذیریم که" دیدگاهها و گزاره های نظری از پیش تعیین شده می توانند یافته های پژوهشی را محدود یا جهت دار کنند ، در آن صورت ممکن است به شکل و محتوای این واقعیتهای اجتماعی با دقت و حساسیت بیشتری بنگریم"

در عین حال،اگر نتوانیم دیدگاههای (از پیش موجود) خود را بشناسیم و بشناسانیم ،از قدرت تاثیر آنها کاسته می شود و نمی توانند باعث تقویت حساسیتهای ما بشوند.

دومین منشا انعطاف پذیری روشهای کیفی در استفاده از نظریه ، در توانایی نظریه سازی ما درباره رفتارها و فعالیتهای ارتباطی خاص نهفته است . این "نظریه های مبتنی بر فعالیتها" می توانند به کار تبیین فعالیتهایی که در میدان پژوهش مستند شده اند بیابند ،و نیز توجه ما را به مشاهده های آتی معطوف کنند.

و سرانجام این که پژوهش کیفی قلمروی است که در آن "شکار اندیشه ها " رخدادی رایج است. به این معنا که تحلیلگر از "نظریه های متفاوت و حتی متناقض برای پیشبرد بحث بهره می گیرد"

استفاده ازهرمفهوم یا نظریه-منفرد یا ترکیبی- برای تبیین داده های میدانی، از دیگر مصداقهای انعطاف پذیری در پژوهش های کیفی است.

به نظر لینکلن و گوبا : در برخی مطالعات، پژوهشگر "می داند چه چیز را نمی داند" و لذا به ابزارهایی می اندیشد که او را در یافتن پاسخ یاری خواهد رساند .مواردی هم پیش می آید که پژوهشگر "نمی داند چه چیز را نمی داند" که در این صورت نیاز به اتخاذ رویکردی باز تر و آزادانه تر است.

در پژوهشهای نوع نخست، پژوهشگر به خوبی از اقدامات مورد نیاز برای گسترش دانش موضوعی و نظری اش آگاه است.

در حالی که در پژوهشهای نوع دوم، بیشتر در مواقعی انجام می شود که علائق و تجربه های شخصی پژوهشگر در گزینش موضوع نقشی ندارد.

هر قدر پژوهشگر با ادبیات پژوهش بیشتر آشنا باشد،از تعارض ها ،تناقضها و شکافهای مباحث نظری موجود،بیشتر آگاهی خواهد یافت.

گاه به نظر می رسد برخی از حوزه ها از فقر نظری یا ضعف پژوهش های تجربه گرایانه در رنج هستند و همین کاستی می تواند راهگشای آن حوزه به رویکردی تازه باشد.

ادبیات پژوهش پدیداری چند صدایی است و آنچنان متنوع است که نمی توان دستور کار واحدی برای رویارویی با مسائل آن داد.

همیشه بین زمان پیدایش متون و انتشار آنها فاصله ای هست. به همین دلیل هرگز نمی توان کاملا مطمئن بود که متون در دست دربردارنده جدیدترین مسائل باشد .گاه نقدهای منتشر شده در مجلات ،می توانند راهنمایی بسیار مفید برای آشنا شدن با تعارضهای نظری در یک حوزه موضوعی باشند.

مسائل عمومی

مسائل عمومی جامعه هم می تواند منبع غنی از ایده های پژوهشی باشد.

به طور کلی مردم نگاری برای تعمق در لایه های عمیق تجربه های زیسته مردم فقیر،محرومان از حقوق مدنی و مطرودان بسیار مناسب است و این امکان را فراهم می کند که گروهایی که به لحاظ اجتماعی نادیده گرفته شده اند یا صدایشان خاموش شده است، دیده و شنیده شوند.

همچنین این نوع پژوهشها می توانند به طور غیر مستقیم کاستی های سیاست گذاریهای دولتی یا نهادهای اجتماعی را نقد و تفسیر کنند.

دسته ای دیگر از مطالعات بر روشن ساختن ابعاد تازه ای از مباحثی که پیش تر در جامعه  شناخته شده می پردازند.هدف این پژوهشها،آشکارسازی جنبه های ناشناخته موضوع های ظاهرا آشنا و شاید اشاره به "مسائلی" باشد که کسی فکر نمی کند وجود دارند.

مسائل عمومی در همه جا وجود دارد: در مناقشات مربوط به سیاست گذاری ها،تعارض های حقوقی وقانونی،مباحث مربوط به حقوق بشر،جنبش های اجتماعی،سیاست،بحران های سازمانی و درکانون این مسائل،تضاد بین احزاب.سرشت این تعارضها معمولا وابسته به تفاوتهایی است که درهدفها،موقعیتها،حقوق اجتماعی و انسانی و منابع وجود دارد . مثلا مساله سقط جنین ، دربرگیرنده تعارضهایی است که بین طرفداران حفظ حیات،و هواداران آزادی انتخاب رخ می دهد و به قلمروهایی چون حقوق زنان،حقوق جنین ...مربوط می شود.

تجربه ها و امکانات شخصی

در این جا آنچه مهم است این است که ما درباره تجربه های خود چگونه فکر می کنیم و چه احساسی در قبال انها داریم.یعنی ما با تجربه هایمان مساله پردازی می کنیم. هر اشکالی یا اخلالی که در جریان روان رابطه ها و حساسیتهای ما یا دیگران رخ می دهد، می تواند سکوی پرشی برای شکل گیری یک ایده  پژوهشی بشود.

بسیاری از مردم نگاران می کوشند به تجربیات تازه و غیر منتظره تاکید ورزند.روبرو شدن با فرهنگ ها یا سبکهای زندگی گوناگون یا شیوه های جدید انجام کارها می تواند ما را با طرز  تفکر قالبی خودمان رویارو سازد و به ما بینش و بصیرتی بدهد که زندگی دیگران را دقیقتر ببینیم.

هر قدر تجربه های ما تک روانه تر و غیر اجتماعی تر باشد ،توان ما در درک ایده های  نو کمتر خواهد بود.

همچنین تجربه های فرد در خصوص تعارضهای هویتی و تضاد نقشها ،می تواند منشا ایده های خوبی برای پژوهش باشد.

اما پژوهشگران اغلب از طرح های پژوهشی استفاده می کنند تا بین دغدغه های فردی و زندگی حرفه ای شان وحدت بیشتری ایجاد کنند. دانستن این نکته مهم است که اشتیاق شدید به پژوهش صرفا امری "خوب و مقبول" نیست،بلکه بهترین شیوه، زیستن مثل یک دانش پژوه است.

تجربه های زیسته پژوهشگران نیز می تواند امکانات و فرصتهایی برای پژوهش فراهم کند نمونه های بسیاری از پژوهشگران می توان یافت که تجربه هایشان با زمان و مکان و مردمی خاص زمینه ساز انجام پژوهش هایشان شده است.

یا فرصتها بر روی دو پاشنه هستند به این معنا که "هم پژوهشگر و هم آزمودنی ها هر دو از انجام پژوهش بهره می برند.

به یاد داشته باشیم که محیط ها فی نفسه منبع پرسشهای پژوهش نیستند بلکه این پژوهشگر است که باید با استفاده فرصت جویانه از موقعیت ها موضوع پژوهش خود را با بهره گیری از مفاهیم نظری طراحی کند.

تامین منابع مالی بر پایه اولویتها

پژوهش نیاز به منابع مادی و انسانی دارد و تعداد اندکی از دانشگاهها می توانند همه این امکانات هزینه مند را تامین کنند موضوع مهمتر این که نهادهای دانشگاهی، نقش حیاتی را در برآوردن نیازهای علمی دولتهای مرکزی ایفا می کنند.هر ساله مبالغ هنگفتی در اختیار دانشگاهیانی قرار می گیرد که اماده اند پاسخگوی این نهادها و اولویتهای تعیین شده آنها باشند.

این منابع مالی مستقیما مانع آزادی اندیشه پژوهشگران نمی شوند،اما عملا باعث می شوند فعالیت در برخی زمینه های پژوهشی بیشتر تشویق شود و این به نوبه خود بر فعالیتهای آموزشی و پژوهشی دانشگاه اثر می گذارد.مثلا:در اواخر دهه 1990،موجی از توجه و سرمایه گذاری درزمینه ارتباطات سلامت ایجاد شد که یه رشد پستهای هیئت علمی و برنامه های آموزشی مرتبط در بسیاری از دانشگاه ها انجامید.

کسب مهارت در نوشتن طرح پیشنهادی و موفقیت در جلب حمایتهای مالی،فواید بسیاری برای پژوهشگر دارد.مطالعه میدانی فشرده و کاربراست و غالبا منابع مالی این امکان را فراهم می سازند که وقت پژوهشگران، به جای آموزش، صرف پژوهش شود. این منابع،معمولا صرف هزینه های سفر به محیط های پژوهشی ،استخدام دستیاران تحصیلکرده برای کمک به کار میدانی،پیاده کردن نوارها و کد گذاری پاسخ ها می شوند.همچنین بر اعتبار و منزلت پژوهشگر و شهرت خوب دانشگاه می افزایند.

از سوی دیگر،مدیران"هزینه های غیر مستقیم" را که به واحدهایشان بر می گردد دوست دارند و غالبا برای پژوهشگرانی که این عواید غیر مترقبه را نصیبشان می سازد امتیاز قائل می شوند.

نکته آخر اینکه پژوهشگرانی که در پی تامین منابع مالی اند.غالبا متوجه می شوند که با مسائل دنیای واقعی درگیر شده اند حتی ممکن است نتایج پژوهش خود را در تغییراتی که در کنش ها و سیاستها رخ می دهد ،مشاهده کنند و این خود می تواند مایه رضایت خاطر آن دسته از پژوهشگران باشد که می خواهند در حوزه هایی فراتر از دانشگاه تغییر ایجاد کنند.

 

پرسش از خودمان

پژوهشگران در نخستین مراحل طراحی پژوهش باید با چند پرسش کلیدی روبرو  شوند و از خود بپرسند :ایا این ایده با هویت فردی و پژوهشی من سازگار است؟ آیا می توانم در طول زمان سخت و طولانی انجام پژوهش علاقه خود به این ایده را حفظ کنم؟...

دلیل عمده عدم تحقق ایده های پژوهشی ،شایسته نیودن نظری آنها نیست شاید ما آمادگی به کار دشوار انجام مصاحبه ها یا مطالعات میدانی را نداریم...

احتمالا نخستین پرسش- آیا این موضوع با هویت فردی و پژوهشی من سازگار است؟ از همان زمان که به ذهنمان آمده پاسخ خود را یافته است همانطور که پیشتر گفتیم ایده های پژوهش غالبا برآمده از احساس نیاز ما به درک و شناخت خود ماست. در واقع رویکرد تفسیری در پژوهشهای کیفی برای کسانی که می خواهند دنیای اجتماعی خود را بفهمند،جذابیت دارد.

همخوانی یا نا همخوانی هویتی در پژوهشهای کیفی امری بسیار مهم است چون پژوهشگران کیفی باید برای توجیه و بیان خود انرژی زیادی صرف کند و با هوشمندی و زیرکی از خود مراقبت کنند . ئ از آنجا که بیشترین بصیرت تفسیری در کار میدانی مستلزم تغییر درونی پژوهشگر است لازم است پژوهشگران توانایی خود را در ثبت و ضبط تغییرات ظریفی که در دانش انگیزه ها و قابلیتهایشان رخ می دهد بسنجند

پرسشی که پژوهشگران باید از خود بپرسند این است که آیا می توانم رابطه ای موثر و دیالکتیکی بین احساس شخصی خود از آنچه پیرامونم می گذرد و چهره ای که به عنوان پژوهشگر از خود به دیگران نشان می دهم برقرار کنم؟ آیا می توانم تشخیص دهم که نسبت به آزمودنی هایم چه سو گیری هایی دارم و آیا می توانم از این سو گیری ها رها شوم؟

پرسش دوم –آیا می توانم در طول زمان طولانی و دشوار پژوهش علاقه خود را به این پژوهش حفظ کنم؟ به پرسش نخست ربط دارد چون موضوعی که فرد خود را با آن سازگار می یابد معمولا موضوعی خواهد بود که وی می تواند علاقه خود به آن را حفظ کند اما همیشه همچنین نیست. واقعا سخت است بپذیریم که مطالعه محیطی عادی می تواند شعفی در ما ایجاد کند که ناشی از کشف ناشناخته هاست.

برعکس رویارویی با پدیده های نا آشنا حتی اگر تجربه ای ناراحت کننده و اهانت بار باشد می تواند ماجراجویانه و جالب باشد.

سرانجام اینکه باید این پرسش را طرح کرد که آیا این ایده پژوهش می تواند به لحاظ نو و کیفیت به نتایجی بیانجامد که باعث پیشبرد هدفهای حرفه ای من بشود؟

از انجا که پژوهش کیفی برای بسیاری از ما صرفا یک سرگرمی نیست،جا دارد از خود بپرسیم که آیا واقعا نتایج نهایی این پژوهش ارزش صرف این همه زمان و انرژی دارد یا نه؟

پرسش درباره عرصه پژوهش

این یک اصل بنیادین است که هر کنش ارتباطی را می توان مطالعه کرد. ما باید بتوانیم در همه حال تصور کنیم که عملیاتی کردن هر پژوهش انسانی به دست ما ممکن است و راه خود را برای ورود به دنیا و فضای هر کس باز کنیم.

نخست باید بین سه اصطلاح مرتبط میدان،محل و عرصه تمایز قائل شویم: اصطلاح میدان ناظر به نقاط تقاطع موضوع و قلمروی است که پژوهش در آن انجام می شود در واقع میدان دامنه گسترده ای از وقایعی است که نظرا با هم ارتباط دارند،و پژوهشگران به صورت افرادی حرفه مند در آن فعالیت می کنند.

مفهوم مبدان پزوهش با مفهوم محل (یا محیط) متفاوت است اصطلاح دوم یعنی محل به مکانی فیزیکی محلی و میعن اشاره می کند که در آن پژوهشگر و کنشگر اجتماعی مشترکا حضور دارند.

عرصه عبارت است از  صحنه کنش اجتماعی بنا به تعریف خود کنشگران و به عبارتی دیگر سازه ای است که مشارکت کنندگان  (در پژوهش) آن را برای هماهنگ کردن دستاوردها و اقدامات عاجل خود می سازند، و بافتاری معنادار است که در آن بخشی از یک کنش اجتماعی مکررا رخ می دهد.

یک میدان ممکن است از محلهای بسیاری تشکیل شود لیکن ارزش همه محلها برای مطالعه عرصه هایی که به واقعیت اجتماعی گروهی خاص ساختار می بخشند برابر نیست.

نخستین گام پژوهشگر در این فرایند آن است که به بررسی اکتشافی عرصه ای که قرار است مطالعه شود بپردازد . این فعالیت را (عرصه آزمایی) می نامند.

پژوهشگر به یک یا چند محل می رود و با دیدن و شنیدن و... می کوشد شناختی از این مکانها به دست آورد و بفهمد چقدر آن محل ها برای پژوهش او مناسب هستند.

پژوهشگر باید در عرصه ازماییاز هر دو دیدگاه درونی و بیرونی به اوضاع بنگرد. وقتی دیدگاه درونی را اختیار می کنیم ، عرصه را از خلال معنا هایی که اعضای گروه به کنش های ارتباطی شان می دهند،می بینیم.

حال، این پر سش  مطرح میشود که چگونه پژوهشگر پیش ازاین  که عملا پژوهش را اغاز کند،        می  تواند عرصه پژوهش  را انطور که اعضای گروه تعریف می کنند،تعریف کند؟واقعیت این است  که این موضوع برای پژّوهشگران کیفی در استانه اغاز پژوهش یک مساله است . البته گشتن در محیط یا ایفای نقش سایه می تواند به او کمک کند معنای کنش های اعضای گروه را دریابد. اما باید بااحتیاط به مشاهداتش بنگرد و این نکته را مانند یا ورد با خود تکرار کند که او در نقش یک مهمان از کنشهایی که برای اعضای گروه بیشترین معنا را دارند.چیزی بیش از یک گمانه زنی در نخواهد یافت.

عرصه آزمایی شامل نگاه کردن از منظر بیرونی هم می شود .

فابده تحلیل بیرونی، مرتبط کردن موضوع پژوهش با جهت گیریهای نظری است .

شاتزمن و اشتراوس عرصه آزمایی را که اساسا متکی بر دیدگاه بیرونی است ،یه ترتیب زیر برشمرده اند:     

1.تعیین هر چه دقیقتر اینکه آیا محل انتخاب شده عملا نیازها و ملزومات اصلی پژوهش را بر آورده می سازد؟مساله تناسب

2. سنجش برخی از مشخصات معرف محل پژوهش (مثل اندازه ،جمعیت، پیچیدگی و....)      در قبال منابعی که در اختیار پژوهشگر قرار دارد،مانند زمان ،توانایی جا به جایی،مهارتها،و هرچیز دیگر که برای انجام کار پژوهش لازم است – مساله امکان پذیری  

3.گردآوری اطلاعات درباره مکان و مردمی که در آن هستند به منظور بررسی راههای ورود به محل- مساله شیوه های مناسب

دو هدف-تناسب و امکان پذیری- برای وارسی قابلیت عرصه ها مفیدند.

یک محل مناسب باید دست کم بیشتر معیارهای مساله پژوهش را دارا باشد.

امکان پذیری فضایی برای تصمیم گیری است،و در آن دو دغدغه اصلی به هم می پیوندند . نخستین دغدغه مشخصات معرف عرصه می نامند ا        ین مشخصات،ویژگی های مشاهده پذیر عرصه است که بر توانایی حضور و عمل موثر پژوهشگر در صحنه تاثیر می گذارد و شامل اندازه یک محل،جمعیت،پیچیدگی ساختاری این جمعیت،و نزدیکی و پراکندگی مکانی و فضایی برای تعامل افراد است .

 دغدغه دوم منایعی است که پژوهشگر دراختیار دارد مانند وقت،سرمایه فرهنگی،و نبروی انسانی.

در برخی محیط ها ممکن است وقایع به ندرت یا به شکلی غیر مترقبه رخ دهد به طوری که برنامه ریزی برای مطالعه آنها تقریبا غبر ممکن شود.

ازدیگر مشخصه های معرف پژوهش،رمزهای فرهنگی است که پژوهشگر باید بتواند آنها را بفهمد .این رمزها مجموعه هایی هستند از دانش و اگاهی هستند که مردم برای ایفای نقشهایشان در عرصه از آن استفاده می کنند و کارکردشان این است که منظومه هایی از رفتارهای متفاوت را بر می سازند و به این رفتارها نظم می بخشد.

برخی از این رفتارها عبارتند از رفتارهای شغلی و حرفه ای (مثل به کار بردن رمزها واصطلاحات فنی) رفتارهای بین فردی عام(مثل به جا آوردن اداب نزاکت) رفتار بین فردی و خصوصی(مثل عبارات و حالات ارتباطی ) و رفتارهای مرتبط با رسانه (مانند رمزهای تفسیری) هر عرصه ،از دانشهای رمز گذاری شده تشکیل شده است . برخی از این رمزها آشکارند همگان آنها رامی شناسند و شناخت آنها تقریبا بلادرنگ است بسیاری از رمزها هم هستند تعداد کمتری از مردم انها را می شناسند و به کار می برند.

بنابراین،یکی از هدفهای عرصه آزمایی برآورد زمان مورد نیاز برای فهم ،رمزهای فرهنگی است که لایه های بسیار دارد .مردمنگاران ، اغلب از این که می توانند سریعا روندهای فرهنگی را بفهمند به خود می بالند، اما رمزهای خاصی هم وجود دارد که هیچ کش نمی تواند به راحتی آنها را در کوتاه مدت بگشاید.

طرح پیشنهادی پژوهش

معمولا در فرایند انجام هر پژوهش ،یک طرح پیشنهادی رسمی نوشته می شود  یک یا چند مخاطب مثل شورای تصویب پایان نامه ،دروازه بانان پژوهشی عرضه می گردد.

نخستین هدف هر طرح پژوهش آگاه کردن دیگران از هدف پژوهش،منطق آن فرایند ها و نتایج مورد انتظار است و موفقیت پژوهشگری کهنویسنده طرح است یستگی به این دارد که طرح واضح و منسجم نوشته شود و مراحل انجام آن به درستی توجیه و تشریح شود. هدف دیگر  طرح آن است که متقاعد کننده باشد. مخاطبانی که طرح پژوهش را می خوانند معمولا نسبت به آن واکنش نشان می دهند.

عنوان

یک عنوان خوب باید دقیقا بیانگر موضوع و بافتار پژوهش باشد. یعضی از عنوان ها ناظر به رویکردی روش شناختی ،نظری یا فلسفی به موضوع هستند.

چکیده یا خلاصه

در مرحله بعد ،نویسنده شرحی فشرده از برنامه کار پژوهش خود ارائه می کندک این که چه چیز بررسی خواهد شد،پژوهش چگونه اجرا خواهد شد و انتظار می رود چه نتایجی به دست آید.

دلایل منطقی انجام پژوهش

بخشی از طرح که به بیان میانی و دلایل منطقی انجام پژوهش اختصاص می یابد، باید به پرسشی که در ذهن بسیاری از خوانندگان وجود دارد، پاسخ دهد: چرا این موضوع باید در این زمان بررسی شود؟ نویسنده طرح پیشنهادی باید مساله پژوهش را به روشنی توضیح دهد و قوی ترین استدلالهای خود را در دفاع از ضرورت انجام پزوهش ارائه کند.

به ویژه این موضوع اهمیت دارد که استدلالهای نویسنده از ارتباط و انسجام برخوردار باشد .

چنانچه دلایل اقامه شده در دفاع از ضرورت انجام پزوهش گسیخته ،پراکنده،یا ساده انگارانه باشد ،طرح نخواهد توانست خواننده را متقاعد سازد.

قلمروهای نظری و مفهومی پژوهش

خوانند گان طرح پیشنهادی دوست دارند بدانند منطق نظری و مفهومی پژوهش چیست.بویژه شورای بررسی پایان نامه یا کمیته بررسی بودجه پژوهشی می خواهند ببینند طرح پیشنهادی پژوهش چه جایگاهی در پژوهشهای انجام شده،خاصه مباحث مهمی که هنوز بی پاسخ مانده اند، دارد.

انان می خواهند بدانند پیشنهاد دهنده طرح از چه راه می خواهد به مقصد برسد و ایا این راه از کمترین علائم راهنما برخوردار است.

فرضیه ها یا پرسشهای پژوهش

فرضیه به شکل مرسوم آن به ندرت در پزوهشهای کیفی به کار می رود. این به خاطر آن است که معمولا پژوهشهای کیفی برای تفسیر کیفیات پدبدارهای اجتماعی طراحی می شوند. و در این نوع پژوهشها نیاز چندانی به پیش بینی روابط متغیرها نیست.

البته ابن بدان معنا نیست که پژوهشگر نمی تواند تفسیرهای مناسب از داده ها را از تفسیرهای نامناسب تمیز دهد بلکه منظور این است که تنها زمانی داوریهایی از این دست ممکن خواهد بود که پژوهشگر برای تولید داده های مفید و معتبر مدتی طولاتی میدان پژوهش به سر برده باشد.آنچه در پزوهش های کیفی بسیار بیشتر رایج است،طرح پرسشهای پژوهش است. این پرشسها بیانگر انتظارات پژوهشگرند و سوالهای بازی هستند که به یاری استدلالهای نظری و عرصه آزمایی ،پژوهشگر را در عرصه پژوهش راهنمایی می کند.

روش شناسی،دستور کار و تدارکات

مفهوم پردازی ها و پرسشهای پژوهش به ایجاد این توانایی در پژوهشگران می انجامد که از پیش بدانند چه چیز را باید بیاموزند و چگونه بیاموزند از انجا که پژوهش های کیفی معمولا بر پایه استفاده از چند روش طراحی می شوند، نویسنده طرح پیشنهادی باید توضیح دهد که چگونه هر روش در ارتباط با دیگر روشهای به کار می رود و ارتباط انها با هم چگونه است.

روش شناسی راهبرهایی است که بین هدفهای پژوهش و این که چه نوع روشی را چگونه باید به کار برد پیوند برقرار می کند. دستور کار ،شیوه های به کار بستن روشهای پژوهش است که متضمن پاسخ به این پرسشهاست: ورود به محلهای پژوهش میدانی چگونه باید باشد؟ چگونه باید به افراد مطلع نزدیک شد؟

تدارکات ،ناظر بر تدارکات و مدیریت منایع پژوهش است که عبارتند از رایانه ها ، ضبط صوتها ،نوارها

تحلیل

بیشتر خوانندگان طرحهای پیشنهادی ،خواهانه اطلاعاتی درباره روشهای کد گذاری و تحلیل داده ها هستند همچنین انها مایلند بدانند که آیا در تحلیل داده ها از نرم افزارها نیز استفاده خواهد شد و روایی پایایی کار چگونه سنجیده خواهد شد.

 

برنامه زمان بندی شده

پژوهش های کیفی در مقایسه با پژوهشهای کمی زمان بندی های منعطف تری دارند .هر ند موضوع آنقدر که برای سازمانهای تامین کننده بودجه و دروازه بانان مهم است . از نظر شورای بررسی طرحهای پایان نامه ای اهمیت چندانی ندارد . در هر حال،در نظر گرفتن زمانی بیشتر برای هر یک از مراحل پژوهش ، بهتر از آن است که پژوهشگر خود را در تنگنای زمانی و اضطراب انقضای زمان پیش بینی شده قرار دهد.

مراقبت از آزمودنی ها در پژوهش کیفی

تدوین طرح پیشنهادی پژوهش فرصتی برای فکر کردن به اخلاق پژوهش هم است. مهمترین تصمیم گیری های اخلاقی ، به سوژه های انسانی که در پژوهش مشارکت می کنند مر بوط می شود.

البته توجه به آسایش این افراد ،با طرح پیشنهادی پژوهش اغاز و به آن ختم نمی شود ، اما مراقبت از آزمودنی ها  بخشی از پژوهش ایت که باید جزبیات آن (یعنی ملاحظات اخلاقی مربوط به افراد در میدان پژوهش )را کاملا روشن و مشخص کرد.

استفاده از مرام نامه های اخلاقی رسمی برای انجام پژوهش های علمی تحولی نسبتا جدید است.

رضایت آگاهانه

همه کسانی که در پژوهشی مشارکت می کنند،باید داوطلیانه دست به این کار بزنند،بتوانند بفهمند پژوهش از آنان چه می خواهد، از خطرها و منافع محتمل ناشی از مشارکت در پژوهش سر در بیاورند و رضایتشان به لحاظ حقوقی معتبر باشد. این نکات باید در هر فرمی که برای اعلام رضایت داوطلیان مشارکت تنظیم می شود مراعات شود.

دستور کار تعامل با آزمودنی های احتمالی ، دست کم به اندازه محتوای رضایت آگاهانه اهمیت دارد. تنها باید به کسانی که شفاها و کتبا رضایت خود را اعلام می کنند. اجازه مشارکت در پژوهش داده شود . پژوهشگر باید اصطلاحات فنی را در قالب زبانی که به راحتی برای افراد عامی قابل فهم باشد،توضیح دهد.

آزمودنی ها باید بتوانند درباره طرح و مشارکت خود در آن سوال کنند و پاسخ قانع کننده بشنوند. آنها باید بدانند که هر زمان که بخواهند می توانند پژوهش را رها کنند بی آن که این کار برای آن ها نتایج منفی در پی داشته باشد . اتخاذ شیوه های تهدید آمیز و اعمال فشار به هر شکل، کلا با مفهوم استقلال انسان منافات دارد.

این یک اصل بنیادین است که رضایت مشارکت کنندگان را باید پبش از دریافت داده های قابل استفاده از آنان به دست آورد.

ابزارها

معمولا از پژوهشگران خواسته می شود ابزارهای گرد آوری اطلاعات از قبیل پرسشنامه ها، سنجه ها،آزمونها،مواد مشوق و... را برای بررسی به شوراهای بررسی طرحها ارائه کنند. در مشاهده مشارکتی ،پژوهشگر خود کار ابزار گرد آوری اطلاعات را انجام می دهد.

 شاید لازم باشد آزمودنی ها به حضور پژوهشگر در فضای خود خو بگیرند، اما مشاهده مشارکتی در بیشتر موارد فشاری بر آحاد جامعه پژوهش وارد نمی کند چون آزمودنی ها تنها همان کاری را انجام می دهند که همیشه به طور طبیعی انجام می دهند.

جمعیت های آسیب پذیر

عده ای از مردم  گروهای اسیب پذیر از جامعه تلقی می شود ، و لذا نیاز به مراقبتهای خاص دارند. این گروهها عبارتند از کودکان، بی خانمان ها و... ممکن است معنای مشارکت داوطلیانه را نفهمند یا در محیطی بسر ببرند که در آن داوطلب بودن معنای خاص دارد ، پیدا کردن راهی موثر که از طریق آن بتوان مفهوم رضایت آگاهانه را به آنان منتقل کرد، اهمیت فوق العاده دارد.

دسترسی به اطلاعات

گاه مشارکت کنندگان متوجه می شوند که در فرایند پژوهش اطلاعات زیادی به صورتی نوار ،متنها و یادداشتهای میدانی در باره آنها گرد آوری شده است.و نگران می شوند که مبادا این اطلاعات از سازمانهای امنیتی سر در بیاورند باید به این آزمودنیها اطمینان داد که همه گفته های ضبط شده یا داده های گرد آوری شده از آنها در طول پژوهش محرمانه خواهند ماند.

بازنمایی متنی آزمودنی ها

این احتمال وجود دارد که انتشار هر پژوهش کیفی  اسرار افراد یا گروهایی را افشا کند، ابرو و اعتبارشان را خدشه دار کنند.(واقعیتهای نا خوشایندی) را به ناراحتی آنها می انجامد برملا سازد. ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا مردم از خواندن انچه خودشان گفته اند یا از کاری که در حضور پزوهشگر انجام دادند متعجب می شوند ؟واقعیت این است که بیشتر اعمال ما مادام که در فضایی بیرون از کنترل ما ضبط و تفسیر نشوند کاملا معصومانه به نظر می رسند.

از طرفی پژوهشگران و آزمودنی ها تقریبا هرگز به اجماعی پایدار در باره سرشت پژوهش نمی رسند. چراکه هر کدام از آنان به نظامهای ارزشی مختلفی پایبندند و خود را در برابر مراجع متفاوتی پاسخگو می دانند .

جز در مواردی که رضایت نامه ها (یا هر گونه توافقی)محدودیتی در استفاده از برخی منایع ایجاد می کنند پژوهشگر درباره استفاده از داده های پژوهش آزادی عمل بسیار دارد.برخی پژوهشگران،نمونه ا ی از تحلیلها یا حتی متن کاملی از گزارشها را به مشارکت کنندگان نشان می دهند.

اما این که مشارکت کنندگان مجاز باشند متن را ویراستاری کنند و درباره این که گفته ها یا اعمال انها چگونه باید نفسیر شوند، نظر بدهند کار نادرستی است

 ****خلاصه  فصل های 3و4و5و6 کتاب لیندف  حاصل زحمات سرکار خانم عبادی میباشد*****

 

 

 

خلاصه ای از فصل چهارم -کتاب لیندلف

یخش چهارم

طراحی پژوهش/آغاز به کار

در این فصل مطالب بحث فصل سوم را ادامه داده و با شناساییراه های برقراری ارتباط با عرصه پژوهش و استفاده از روش های اکتشافی برای شناخت جنبه های مختلف آن می پردازیم. این فرایند پرسشهای تازه ای پیش روی ما می نهد: محل اجرای پژوهش کجاست؟ برای دسترسی به آن با چه کسانی باید تماس گرفت؟ چگونه باید با مشارکت کنندگان ارتباط برقرار کنم؟....

برقراری ارتباط با عرصه

از نظر پژوهشگران روزها یا هفته های اول "ناراحت کننده ترین مرحله کار میدانی"است. پژوهشگران از آن رو احساس شکنندگی می کنند که فکر می کنند ممکن است افراد مورد بررسی حاضر به همکاری نشوند.پژوهشگران باید با سبک جدیدی از زندگی کنار بیایند به این معنا که ممکن است برای دیدن محل پژوهش مجبور شوند کیلومترها سفر کنند.

مشارکت کنندگان هم که سوژه کنجکاوی فردی شده اند که او را کاملا نمی شناسند.به گونه ای دیگر احساس شکنندگی می کنند.بسیاری از آنها چنانچه داوطلب مشارکت نبوده باشند یا مشتاقانه از تمایل پژوهشگر به همکاری استقبال نکنند با ورود او به میدان با بدبینی یا نارضایتی با وی برخورد می کنند.

احساس اضطرابی ملایم در پژوهشگر و مشاهده این اضطراب در دیگران نشانه ای است از تمایزهایی که معمولا بین پزوهشگران و آزمودنی ها در عرصه(یا در مرزهای آن عرصه با دیگر عرصه ها)قابل مشاهده است.

مذاکره برای دسترسی به محل پژوهش

پژوهشگر در همان مراحل مقدماتی باید دسترسی به مکانهای پژوهش را ارزیابی کند و این ارزیابی اغلب زمانی رخ می دهد که ایده پزوهش شکل می گبرد در واقع بسیاری از طرحهای پیشنهادی مادام که پژوهشگر رضایت گروه یا سازمان مورد بررسی را برای ورود به عرصه پژوهش جلب نکرده جدی گرفته نمی شوند.

شرایط دسترسی معمولا به چند چیز بستگی دارد: طرح چه مدت طول می کشد،پژوهشگر چه نقشی می تواند یا می باید ایفا کند، ورود به چه حوزه هایی برای اجرای پژوهش امکان پذیر یا ناممکن است، پژوهشگر در چه مواقعی  می تواند به عرصه وارد یا از آن خارج شود  و نوع منابعی که پژوهشگر به انها نیاز دارد کدام هستند؟این نکات به نوعی به مباحث مربوط به حفاظت از آزمودنی ها مربوط می شود.

دروازبانان

معمولا مذاکرات با دروازه بان که دسترسی به محل های مناسب پژوهش را کنترل می کند،آغاز میشود. در سازمانهایی که ما می شناسیم"دروازه بان" یک عنوان رسمی نبست. در واقع این اصطلاح به فرد یا گروهی اطلاق می شود که اختیار دارد با پژوهشگران مذاکره و دسترسی او به گروه یا سازمان را تایید کند.

نخستین گام پژوهشگر برای دسترسی به محل  پژوهش آن است که بداند دروازه بان کیست

به هر حال روال کار این است و انتظار می رود پژوهشگران متن مکتوب طرح پیشنهادی پژوهش را همراه با سوابق پژوهشی و دیگر مستندات به دروازه بانان تسلیم کنند.

یکی از جنبه های مهم ارتباطی با دروازه بانان که پژوهشگر باید در نظر داشته باشد آن است که بداند نیاز پژوهشگر به مجوز دروازه بان بیش از نیاز دروازه بان به پژوهش است دروازه بانان می توانند با بی قیدی درخواست پژوهشگر را نادیده بگیرند و یا به کلی با درخواست او مخالفت کنند . چرا که گروهها یا سازمانهای اغلب بهره چندانی از پژوهش نمی برند.

شیوه های معرفی خودتان و طرح پیشنهادی را به دقت مورد توجه قرار دهید

موفقیت بیشتر مذاکرات برای کسب مجوز ورود به یک عرصه، در نهایت به این بستگی دارد که دروازه بان بتواند به درخواست کننده مجوز اعتماد کند. لذا  پژوهشگران باید دلایل کافی در اختیار دروازه بانان قرار دهند تا آنان بدانند که پژوهشگران افرادی لایق و منظم هستند به آنچه می گویند عمل می کنند و به فرهنگ گروه یا سازمان احترام می گذارند . همچنین پژوهشگر باید این نکته را روشن کند که پژوهش را به درستی و تام و تمام انجام خواهد داد .چنانچه انجام پژوهش مستلزم دسترسی وی به فرایند ها سطوح یا بخش های مختلف گروه یا سازمان است باید دلایل منطقی این دسترسی را به شایستگی مطرح و نیاز پژوهش را به خوبی توجیه کند.

پژوهشگرانی که می خواهند طرحشان نقدی بر هدفها ایدئولوژی  ها یا اعمال یک گروه یا سازمان باشد ،باید به دنبال راه های جانشینی برای بیان هدفهای خود باشند . در اینجا"راه های جانشین" به معنای"فریبکاری" نیست. اگر نیت،قضاوت درباره دیگری است پنهان کردن خنجر به هیچ وجه عمق زخمی را کا مالا وارد خواهد شد. کمتر نخواهد کرد.

خواستار مشاوره و کسب اجازه از دیگران در گروه یا سازمان مورد نظرتان باشید

برخی عرصه ها بیش از یک دروازه بان در مذاکره حضور دارد. حتی وقتی تنها یک نفر صلاحیت دادن مجوز دسترسی را دارد دیگران هم ممکن است به گونه ای وارد ماجرا شوند.

از دادن قولهایی که نمی توانید به آنها عمل کنید بپرهیزید

پژوهشگران باید در برابر اشتیاق به دادن قولهای فراوان به دروازه بانان برای کسب مجوز ورود به عرصه مقاومت کنند کسانی که مجوز دسترسی می دهند معمولا از نزدیک پیشرفت کار را زیر نظر می گیرند. به ویژه زمانی که پژوهش مستلزم استفاده از منابع گروه یا سازمان باشد.

در جمع بندی این بخش می توان گفت که در فرایند درخواست دسترسی به عرصه پژوهش مخالفت ها و ممانعت به ندرت قطعی و نهایی هستند. مادام که پژوهشگران صادقانه خطوط قرمز را رعایت کنند. اغلب دروازه بانان در یافتن راه حل برای ادامه پژوهش همکاری خواهند کرد.

حامیان: اغلب دروازه بانان چندان سرمایه مادی با معنوی خود و سازمانهایشان را صرف طرحهای تصویب شده نمی کنند و تلقی آنان از دادن اجازه دسترسی به پژوهشگر عرصه انجام خدمتی عمومی با در نظر گرفتن احتمال بازگشت اطلاعات مفید به سازمان است. برعکس حامی کسی است که تمایلی آشکار به انجام پژوهش دارد و معمولا علاوه بر فراهم کردن زمینه دسترسی پژوهشگر به محل پژوهش با مراجعه به دیگران شخصا به معرفی او می پردازد طرح را تبلیغ و تضمین می کند و به او در پیدا کردن افراد مطلع یا منافع یاری می رساند.

در بسیاری از پژوهشها حامیان از چهره های اصلی اند.حضور به موقع آنان اغلب پژوهشگر را قادر می سازد به عضوی همراه و کار ساز در عرصه تبدیل شود.

مذاکره در باب روابط

کسب اجازه از دروازه بانان یا حمایت حامی ورود موفقیت آمیز به عرصه پژوهش را تضمین نمی کند و شروع موفقیت آمیز پژوهش در گرو کسب اطلاعات از کسانی است که مشتاق همکاری هستند طرفین ماجرا –پژوهشگر و کسانی که در عرصه زندگی می کنند-هر یک دغدغه جمعی و فردی خود را دارندو این پژوهشگر است که باید آنان را به گفتگودرباره ابن که چگونه و چرا منافع آنان با مشارکت در پژوهش برآورده می شودبکشاند.

استدلال پژوهشگران این است که"فواید اجتماعی" پژوهش است به این معنا که می کوشند به مشارکت کنندگان نشان دهند چرا مطالعه سرشت و فرایندهای ارتباط مهم است و چنانچه پژوهشگر بتواند ارتباط پژوهش و تدریس ،یا پیوند نظریه و عمل اجتماعی رابرای مشارکت کننده رو شن سازد و توضیح دهد که دانش حاصل از پژوهش وی می تواند به مردم عادی در برقراری بهتر ار تباط کمک کند یا همه را به ابزارها و بصیرت لازم برای فهم  ارتباطات بین فردی و رسانه ای  در زندگی اجتماعی مجهز سازداین توضیح "فواید اجتماعی" وی را متقاعد تر خواهد کرد.

پژوهشگر باسد مراقب باشد مبادا انگیزه های خودخواهانه را که ممکن است بر کیفیت یک مصاحبه یا رابطه پژوهشگر  با گروه یا اجتماع تاثیر منفی بگذارد تحریک کند.

همچنین پژوهشگران می توانند بگویند پژوهشگری شغل ایشان است و آنان برای اینکه کارشان را به درستی انجام دهند به مشارکت کنندگانی علاقمند نیاز دارند این نوع استدلال بین افراد زیادی رایج است به هر حال هر کدام از ما شغلی داریم این شغل_یعنی پژوهش- هم اگر قرار است به هدفهایش برسد باید همین جا با همین افراد و همین حالا انجام برسد

با وجود این پرداخت پول در ازای مشارکت به اندازه ای که در پژوهش کمی رایج است در پژوهشهای کیفی رواج ندارد. مهمترین دلیل پرهیز پژوهشگران کیفی هم از پرداخت پول این است که آنان این کار را معمولا سرآغازی خوب برای برقراری ارتباط با دیگران نمی دانند .چون کمترین نتیجه اش این است که چنانچه پول مبنای صرف وقت و تعامل بشود رابطه تضعیف می شود دلیل دوم این است که برای پژوهش های کیفی معمولا منابع چندانی اختصاص داده نمی شود و اگر هم از این طرح ها حمایت مالی صورت گیرد آنقدر نیست که امکان هزینه کردن  دست و دلبازانه را فراهم آورد.آنچه بیشتر رواج دارد مبادله هدایای ساده و قدردانی است.

مشخص کردن تعهد ها و مسئولیت ها

یکی از عملی ترین نکاتی که آزمودنی های بالقوه مایلند بدانند و حق هم دارند بدانند،میزان درگیر شدن آن ها در پژوهش است. اغلب آنها می خواهند بدانند مشارکت آنها چقدر طول خواهد کشید انتظار چند نوبت مشاهده میدانی یا مصاحبه را باید داشته باشند و همه اینها چقدر به طول خواهد انجامید.

اگر پژوهشگر بتواند طرح خود را به قانع کننده ترین و واقع بینانه ترین شکل تصویر کند (که کار کوچکی هم نیست) قاعدتا مشارکت کنندگان با آن موافقت خواهند کرد. بنا براین اولین یا دومین ملاقات باید به تشریح چگونگی درگیر شدن مشارکت کننده در طرح اختصاص داده شود. معمولا مرحله آغازین طرح در مقایسه با مراحل میانی و پایانی ،مفصل تر تشریح می شود.

 به نظر می رسد همکاری دراز مدت مشارکت کنندگان چنانچه موضوع پژوهش را مرتبط با منابع خود بدانند و روابطشان با پژوهشگر شخصی تر و به مرور زمان برابر شود پربار تر خواهد شد و معمولا اگر کارها برای هر دو طرف به خوبی پیش برود مشارکت می تواند از آنچه نخست توافق شده بود فراتر رود.

نکته دیگر که باید روشن شود این است که داده های پزوهش کی و کجا گرد آوری خواهند شد درمطالعات کیفی هر چیزی می تواند داده به شمار آید تنها یک انسان نا آگاه می تواند فکر کند که " پژوهش" فقط در زمانهایی از پیش تعیین شده نیستند نبایدضبط و ثبت شود

روایتی دیگر آن است که داده ها تنها زمانی قابل ثبت و ضبط هستند که پژوهشگر و آزمودنی در مکانی تعیین شده در میدان با هم ملاقات کنند.

در مجموع هر چه قواعد پایه پژوهش ساده تر تعریف شود بهتر است. قواعد پیچیده می توانند به اشتباه در عمل و از بین رفتن اعتماد بینجامد اگر پژوهشگر و مشارکت کنندگان از رفتار یکدیگر راضی باشند به ویژه اگر پژوهشگر بصیرت لازم را در عرصه از خود نشان دهد به احتمال قریب به یقین مشارکت کنندگان به پژوهشگر و رفتار و عملش اعتماد خواهند کرد.

مشخص کردن چشم انداز پژوهش

 چانه زنی با دروازه بانان ،حامیان و مشارکت کنندگان پژوهشگر را در آستانه ورود به عرصه پژوهش قرار داده چشم اندازی از کنش پژوهش به او می دهد . به قول اندرسون " گزینش و پذیرش یک چشم انداز به این معناست که تحلیلگر رفتار خود را در گروه ضابطه مند کند و انتخاب لباس ،شیوه صحبت کردن ، و دیگر رفتار هایش را متناسب با سلایق آن گروه شکل دهد."

در واقع پژوهشگر همواره در کار خلق یک چشم انداز است. و این چشم انداز که ابزاری تفسیری و در عین حال عملی است تعریفی از آنچه دیده و شنیده می شود و آنچه مورد توجه واقع و گزارش خواهد شد به دست می دهد.

مشارکت کنندگان هم در جستجوی نشانه هایی برای فهم این چشم اندازند چراکه بسیار علاقه دارند بدانند پژوهشگر چگونه با عقاید و مواضع آنها کنار می آید. آنان مشتاقانه منتظرند پژوهشگر به این پرسش ناگفته آن ها پاسخ دهد که " او طرف کیست" می دانیم که پژوهشگر در پاسخ به این پرسش خواهد گفت " البته من طرفدار حقیقت و زیبایی ام" این نوع برخورد ممکن است راه را بر جدلهای بعدی ببندد هر چند این نوع پاسخگویی را نمی توان به هر کس توصیه کرد یک راه حل دیگر این است که پرسش یاد شده را فرصتی برای آموختن تجارب اعضای گروهتلقی کنیم : در گروه چه جناحی بندیهایی وجود دارد؟ چه کسانی در کدام جناح بندیها هستند؟

گاهی مشارکت کنندگان در پی آن هستند که تصور خود از دیدگاه پژوهشگر را بر او تحمیل کنند در موارد بسیار این هویت های منتسب به پزوهشگر در حین انجام پژوهش باز تعریف و اصلاح می شود.

روشهای اکتشافی

وقتی پژوهشگر انجام پژوهش را پذیرفت و بر عهده گرفت آن گاه می تواند ایزارهای نظام مندتری برای ارزیابی عرصه های اجتماعی اش به کار گیرد. و این ابزارها به ویژه با توجه به این که امکان نونه گیری هم وجود دارد بر غنای طرح پژوهش خواهد افزود. به خصوص این روشهای اکتشافی وقتی اطلاعات درباره عرصه پژوهش اندک است یا کنش اجتماعی مورد بررسی به حدی مبهم و دست نیافتنی است که نمی توان مستقیما به مستند سازی آن پرداخت بسیار مفیدند . برخی از این روشها مانند استفاده از اسناد و رسانه های دیداری می توانند نقشی محوری در پژوهش ایفا کنند.

نقشه ها

در هر کار پژوهشی پژوهشگران خیلی زود متوجه می شوند که محلهای کار میدانی شان واقعا "مکانهایی برای گردهمایی انسان ها است" هر فضا که محل کار و زندگی کنشگران اجتماعی است به مکانهایی تبدیل می شود که منحصرا بیانگر علایق و اولویتهای افراد است.

نقشه ها می توانند در همان مراحل آغازین به پژوهشگر کمک کنند چگونگی گردهمایی و حرکت کنشگران اجتماعی و جهت گیری شان نسبت به هم را در رابطه با فضا و اشیا بهتر بفهمند. .همچنین در پروژه های  گروهی، به کار تسهیل مذاکران درباره پیشرفت طرح در محیط های مختلف می آیند.

در مراحل بعدی پژوهش نیز نقشه ها می توانند برای پیگیری رشد یا کاهش کنش اجتماعی یا تغییرات در فرم و فضای مکانها مفید واقع شوند . داده های  پزوهش را نیز می توان در نقشه ها وارد و نسخه هایی تازه از آنها را باز تولید کرد تا وقایع مهم یا انواع فعالیتهای اجتماعی  نمایش داده شود.

برای ترسیم این نقشه ها به مهارت خاصی نیاز نیست معمولا لازم نیست این نقشه ها بارعایت مقیاس هاس دقیق ترسیم شوند و نقشه هایی که در محل ترسیم می شوند برای توصیف بسیاری از موقعیت ها کفایت خواهند کرد.

همچنین بازنمایی های فرا متن شده این امکان را ایجاد می کنند که از نقشه های تهیه شده با رایانه یا اسکن شده در تحلیل داده ها استفاده شود و سرانجام اینکه ارزش نقشه ها تنها در بازنمایی عرصه پژوهش نیست بلکه در این است که گاهی ساختار این نقشه ها با ایجاد روابط در پژوهش کمک می کند.

رسانه های دیداری

از 70 سال پیش تا کنون فیلم ویدئو و عکاسی شیو های رایج گردآوری اطلاعات مردم شناسی بوده است در واقع از این رسانه ها برای تهیه مردم نگاری های کامل از زندگی فرهنگی یا آیین های خاص استفاده می شده است.

رسانه ای دیداری قابلیت های بسیاری دارند که استفاده از آنها را توجیه می سازد انسانها به خاطر ضعف  حافظه دیداری و خود آگاهی شان در موقعیت های اجتماعی توان مشاهده محدودی دارند و دوربین ها به آسانی مشکل ضعف حافظه دیداری را برطرف کرده تصویری ماندگار و با کیفیت از واقعه مورد نظر ثبت می کنند با ضبط ویدئویی می توان وقایع را چند بار با سرعت های متفاوت و تصویر به تصویر تماشا کرد .دوربین ها مشاهده گرانی تاثیر نا پذیرند و برخلاف انسان ها در موقعیت های اجتماعی و غیر اجتماعی واکنش های مختلف نشان نمی دهند.

 در مطالعات میدانی ، توجه به مخاطرات استفاده احتمالی استفاده از رسانه های دیداری نیز مهم است . مشارکت کنندگان هم مانند دیگران ممکن است با دیدن دوربین ها گرفتار این حس شوند که زیر نظر قرار گرفته اند و حتی فکرکنند فضای زندگی شخصی اشان اشغال شده است

چنانچه پژوهشگر کاری کند که حضورش در عرصه اعتماد بر انگیز باشد و پس از اعتماد سازی از مشارکت کنندگان برای گرفتن عکس یا تصویر ویدئویی اجازه بگیرد احتمالا حضور دوربین کمتر مساله ساز خواهد شد.

مساله دیگر آن است که مشخص کنیم  آیا داده های که با رسانه های دیداری ضبط می شوند از داده ها گردآوری شده با وسایل دیگر "عینی تر" و "دقیق تر" هستند یا نه.

به این فکر کنید که دوربین ادامه حس انسانی است که با آن عکس می گیرد:و پژوهشگر با هر تنظیم لنز دوربین سمت و سویی خاص را هدف قرار می دهد و تصویر فرد یا چیزی را می گیرد که به آن نظر دارد.

اسناد

اسناد برای تحلیل گر کیفی بسیار اهمیت دارد چون "رد پای کاغذی" رخدادها و فرایندهای گذاشته اند.یکی از کارکردهای اسناد در هر سازمان این است که نشان می دهد آن سازمان چه چیز تولید می کند: چگونه کنش ها را گواهی می دهد، چگونه فعالیتهای گدشته یا آتی را توضیح می دهد...

معمولا اسناد به خودی خود اهمیتی ندارد اما هر گاه با شواهد دیگر مرتبط شوند می توانند حاوی نکات زیادی برای تحلیلگر کیفی باشند نخسین نکته این که می توان اسناد را به گفتار ها و بافتارهای کنش اجتماعی مورد مطالعه ارتباط داد.

نکته دوم این که اسناد می تواند به پژوهشگر در بازسازی رخدادهای گذشته یا فرایندهای آتی که امکان مشاهده مستقیم آن ها وجود ندارد کمک کنند گر چه اسناد اغلب از صحت نسبی بر خوردارند ارزیابی اعتبار و صحت آن ها به ویژه اگر ارزش تاریخی شان مورد نظر باشد بسیار حیاتی است.

نکته سوم این که اسناد بیانگر انواع مشخصی از عقلانیت سازمانی و اغلب تبلور قوانین اجتماعی- اما نه لزوما  منطق این قوانین – هستند و تعیین می کنند افراد یک جمع اجتماعی چگونه باید رفتار کنند.

روزنگار پژوهش

برخی از فعالیت ها آنقدر غیر منتظره و به ندرت رخ می دهند که تلاش برای مشاهده آن ها بی نتیجه است . ضمنا گاه این فعالیت ها ممکن است به صورت سری و در خفا انجام شوند لذا برای مستند کردن آن ها از نوعی بررسی میدانی استفاده می شود که روش روزنگار-" مصاحبه- روزنگار- نامیده می شود  بنا بر تعریف رایج روزنگار دفتری است که مردم در آن خاطرات و تفکرات خصوصی شان را می نویسند هر چند در بیشتر پژوهشها به مشارکت کنندگان آموزش داده می شود که تجربه های مرتبط با موضوع پژوهش را در دفتر چه روزنگار ثبت کنند و البته آنان می دانند که نوشته شان را شخصی جز خودشان خواهد خواند.

همچنین ممکن است از مشارکت کنندگان خواسته شود نگرشها و برداشت های خود را معمولا در قالب متنی در روزنگار توصیف کنند. به این ترتیب روزنگاران به "اطلاع رسانانی" درباره زندگی خود تبدیل می شوند.

روزنگار می تواند گنجینه ای از اطلاعات درباره زندگی روزمره مردم به ما بدهد و همچنین از معدود روشهایی است که مشارکت کنندگان می توانند با بهره گیری از آن به شیوه ای نسبتا آزادانه سرشت داده هایشان را تعیین کنند.

پژوهشگران باید آماده باشند که پس از تکمیل دفترچه های روزنگار سریعا اقدام به مصاحبه کنند تا مشارکت کنندگان بتوانند رفتارها،انگیزه ها و نتایج رخدادهای ثبت شده را به یاد بیاورند.

منابع کمی

در واقع این دسته از منابع و داده ها می توانند به ضریب دقت پژوهشهای کیفی در مرحله طراحی بیفزایند به ویزه پیمایش ها روش اکتشافی ارزشمندی هستند و با نظر به قابلیتی که در ارائه ویژگی های جمعیت شناختی ،رفتاری،و نگرشی دارند می توانند تصویری جامع از کل یک محیط اجتماعی به ما بدهند پژوهشی  پیمایشی حتی اگر به سرعت از طریق فرستادن پست الکترونیکی انجام شود می تواند پاسخ های لازم برای ارزیابی اولیه متغیرهای اصلی جامعه پژوهش را فراهم آورد. به این تعبیر تحلیل متغیرها یک وسیله و نه هدف برای انجام پژوهش کیفی خواهد بود.

 همچنین پیمایش ها و مصاحبه های عمیق می توانند در یک طرح دو مرحله ای به کار بروند به این معنا که کار پیمایشی ،افکار عمومی هنجارین درباره یک موضوع را مشخص کند و پزوهش کیفی داده هایی درباره فرایند ها و فعالیتهای عملی فراهم آورد.

همچنین مطالعات پیمایشی می توانند روند آراء عمومی ،استفاده از فناوری یا دیگر شاخص های اجتماعی را در طول زمان ترسیم کنند و پژوهشگران از مقایسه اطلاعات روند پژوهانه (کمی) با دستاوردهای پژوهش کیفی درباره (تغییرات واقعی) زندگی مردم بسیار بهره خواهند برد.

و سرانجام این که می توان از پیمایش ها برای دستیابی به افراد خاص برای مطالعات عمیق تر استفاده کرد.

 

 

مصاحبه های توجیهی

کار دیگری که پژوهشگران پیش از ورود به میدان برای شناخت بهتر عرصه پژوهش انجام می دهند مصاحبه با افراد مطلع و مهم است. این مصاحبه ها را می توان توجیهی خواند چون پژوهشگر را با مسائلی چون هدفهای جاری، ماموریت ها ،کارکنان، تاریخچه نه چندان دور و برنامه های آتی گروه یا سازمان آشنا می کند بنابراین نتیجه مصاحبه های توجیهی مروری بر جزئیات گروه یا سازمان است به علاوه این مصاحبه ها فرصتی بریا پرداختن به ناگفته های روش شناختی برای پزوهشگر فراهم می کنند.

 افراد مطلع بر اساس شناخت عمیقی که از عرصه پژوهش دارند انتخاب می شوند. آنان باید بتوانند پاسخ های روشن و مفصلی به پرسشهای پژوهشگر بدهند و حتی پیش بینی کنند که چه چیزها راباید بداند و درباره آنچه به فکر پژوهشگر بدهند و حتی پیش بینی کنند که او چه چیزها را بادی بداند و درباره آنچه به فکر پژوهشگر نرسیده پرس و جو کنند البته ایده آل این است که توجیه از "محدودیت رسمی" درگذرد و شمه ای از واقعیت های غیر رسمی را که در انتظار پژوهشگر است برای او روشن کند.

نمونه گیری

هیچ پژوهش کیفی نیست که بتواند همه جزئیات رخدادهایی را که در عرصه پژوهش رخ می دهد پوشش دهد. اما همین آرزوی " پوشش کامل رخدادهای میدان پژوهش " نکته مهمی را که پژوهشگران کیفی هنگام آغاز پژوهش با آن روبه رو می شوند شاخص می سازد و آن نکته چگونگی به کار گرفتن زمان و منابعی است که در اختیار دارند. بسیاری از  پژوهشگران کیفی ، در کار خود از راهبرد نمونه گیری استفاده می کنند و این – آنان را راهنمایی می کند چه چیز را مشاهده یا با چه کسی مصاحبه کنند. درواقع راهبرد هوشمندانه نمونه گیری ،پژوهشگر را قادر می سازد تا با کمترین اتلاف نیرو ،تماسهایی نظام مند با پدیدارهای ارتباطی برقرار کند.

پژوهشگرانی که بریا مشاهده های مشارکتی و مطالعات عمیق مردم نگارانه به عرصه ای وارد می شوند اغلب تصور روشنی از این که چگونه وقت خود را در آن عرصه صرف کنند ندارد.

ممکن است این تصمیم گیریها های "متکی بر موقعیت" بیش از این که اندیشمندانه باشند شهودی به نظر  برسند اما به هر حال تصمیم هایی بریا نمونه گیری هستند.

واحد های نمونه گیری

نخست مروری بر معمول ترین واحدهای نمونه گیری در پژوهش های کیفی-محل ها ، محیط ها ، فعالیت ها ورخداد زمان ها –خواهیم داشت.

محل ها و محیط ها مکان جغرافیایی (با شبه جغرافیایی) هستند که برای مردم معنای اجتماعی وفرهنگی  دارند.

محل ها و محیط ها مهمترین واحدهای نمونه گیری برای کسانی هستند که می خواهند چگونگی تعامل مردم با طبیعت یا محیط های مصنوع (زیست بوم اجتماعی ارتباطات ) را مطالعه کنند و یاببینند کنش های ارتباطی چگونه نمایشگر نظم یا تنوع در محل وقوع شان هستند.

ارزش اشخاص به منزله واحد نمونه گیری در بیشتر پژوهش های مبتنی بر مصاحبه آشکار است. پژوهشگر برای مصاحبه های کیفی به افراد مراجعه می کند چون آنها درباره موضوع پژوهش از دانش،یا تجربه و تخصص برخوردارند و این اطلاعات برای پرسشهای پژوهش اهمیت دارد.

با فعالیت ها و رخدادها می توان به گونه ای مشابه رفتار کرد چراکه این واحدهای نمونه گیری ارتباط نزدیکی با هم دارند.فعالیت اعمال افراد یا گروهها و – اجراهای اجتماعی گسترده و اغلب آیینی هستند که در محیط و زمانهای خاص محقق می شوند.

رخداد ها فرازهایی از رفتارند که جملگی با هم یک فعالیت را می سازند ما هر واقعه را زمانی بخش مجزایی از یک فعالیت به حساب می آوریم که مشارکت کنندگان آن را این چنین معرفی کنند یا وقتی به قصد تحلیل آن را بخشی مجزار از جریان یک فعالیت بدانیم .

شاتزمن و اشتراوس قائل به سه نوع رخداد هستند : رخدادهای روزمره، رخدادهای خاص  ورخدادهای ناگوار و پیش بینی نشده             

زمان به خودی خود چندان معنا دار نیست اما هر گاه با محیط ها، اغراد،فعالیتها یا رخداد ها تلاقی یابد، واحد نمونه گیری مهمی می شود. مشاهده مشارکتی خلاق، اغلب در گرو وقوف بر آغاز و انجام فعالیت و زمان رخ دادن وقایع مهم است.   

راهبردهای نمونه گیری

نتایج پژوهش های کیفی را نمی توان به کل جمعیت مطالعه شده تعمیم داد. به دو دلیل این موضوع در پژوهش های کیفی علوم اجتماعی که ابعاد تفسیری دارد مشکلی ایجاد نمی کند: 1.پزوهش کیفی اطلاعاتی تولید نمی کنند که بتوان با استفاده از روش های آماری انها را تعمیم داد2. پژوهش های کیفی بر کنش های اجتماعی و معناها و برداشتهای مردم در بافتارهای خاص تاریخی و فرهنگی تاکید می ورزند. 

بیشتر پژوهش های کیفی از نمونه گیری هدفمند استفاده می کنند شوانت منطق این رویکرد غیر احتمالی را این گونه توصیف می کند"محل ها و موردها به این دلیل انتخاب می شوند که رخدادهای مربوط به آنها نقشی حیاتی در فهم  فرایندها یا مفاهیم و آزمون یا توضیح نظریه های پذیرفته شده ایفا می کنند."   

انتخاب نمونه هایی با بیشترین اختلاف

همان گونه که از نام این راهبرد برمی آید پژوهشگر در پی مطالعه تنوع دری ک پدیده ارتباطی است.

در این روش پژوهشگر تنها در پی یافتن نمونه هایی است که ویژگی های متنوعی داشته باشند هدف از یافتن و مطالعه این نمونه ها فهم نظری پدیده مورد نظر است.        

انتخاب نمونه هایی با بیشترین اختلاف به خصوص برای یافتن پاسخ به این قبیل پرسشها مناسب است پدیده مورد مطالعه ممکن است چه صور متفاوتی به خود بگیرد؟ آیا اجراهای ارتباطی در مکانها و ادوار  زمانی متفاوت اشکال متفاوتی پیدا می کنند؟ وقتی مشارکت کنندگان مختلف درباره یک متن ژانر یا معضل بحث می کنند چه مباحثی مطرح می شود؟       

نمونه گیری گلوله برفی

این روش در پژوهشهای مبتنی بر مصاحبه به کار می رود" نمونه ها را از طریق معرفی کسانی که می دانند پژوهشگر به دنبال چه افراد به چه ویژگی هایی است گرد می آورد"

این روش برای برخی موقعیت ها بسیار مطلوب است و شاید تنها راه دسترسی به گروهای دیر یاب (مصرف کنندگان غیر قانونی مواد مخدر) یا افراد درگیر در کارهای حساس باشد همچنین این روش برای مطالعه شبکه های اجتماعی ،خرده فرهنگ ها یا دستههای پراکنده که فعالیت ها و خصوصیات مشترکی دارند بسیار مناسب است.   

در این روش نمونه گیری زمانی آغاز میشود که پژوهشگر فردی را انتخاب می کند که حاضر است نقش دو گانه مصاحبه شونده و معرف را ایفا کند.

این زنجیره معرفی ها مثل گلوله برفی که در مسیر خود و در طول زمان بزرگتر می شود به گروه قابل توجهی از پاسخگویان تبدیل می گردد.  

بر خلاف باور رایج نمونه های گلوله برفی همیشه به راحتی به نتایج رضایت بخشی نمی انجامند. چون انتخاب افراد از میان گروهایی که زندگی اجتماعی شفافی ندارندو آموزش آنان به عنوان " دستیاران پژوهش" برای معرفی دیگر آزمودنی های بالقوه می تواند کاری زمان بر با نتایجی نامطمئن باشد و غیر معمول نخواهد بود اگر این گلوله برفی به پایانی نا مطلوب بینجامد(منجمد شود) یا اصلا به نتیجه ای نرسد (اب شود) به علاوه پژوهشگر باید فرایند نمونه گیری را به شیوه های نظام مند زیر نظر داشته باشند چون ممکن است سرعت رشد حجم نمونه ها به حدی باشد که پژوهشگر زیر بهمنی از نوارهای پیاده نشده یا مصاحبه های بد کیفیت گرفتار شود. 

نمونه گیری بر اساس سازه های نظری

چنانچه گرایش های نظری مبنای طرح پژوهش باشد می توان توان افراد، فعالیت ها ،رخدادها یا محیط ها را بر اساس علایق اصلی آن نظریه انتخاب کرد.البته در این شیوه می توان معیارهای مطرح شده در روشهایی را که قبلا توضیح دادیم برای گزینش نمونه ها به کار گرفت.

آنچه این راهبرد نمونه گیری را متمایز می کند آن است که منشا و نقطه آغازینش نظریه پردازی پژوهشگر است پژوهشگر پیش از ورود به میدان پژوهش پیش بینی می کند که کدام نوع از پدیده های ارتباطی هدف نمونه گیری نظریه-مدار او را برآورده خواهد کرد.    

همچنین نمونه گیری بر اساس ساز های نظری را می توان به شیوه هایی اعمال کرد که بیشتر به عرصه حساس اند.

به این ترتیب  اعضای گروه پژوهش هم در نقش گرئ آورندگان اطلاعات و هم در نقش مشارکت کنندگان به کار گرفته شدند تا آنچه را در زندگی روزمره نصیحت تلقی می شود بشناسند و بیان کنند.

 

نمونه گیری از موارد متعارف یا افراطی

   نمونه گیری از موارد متعارف ناظر به امور به قاعده و هنجارین یا مورد انتظار در حوزه ای از زندگی اجتماعی است داعیه این راهبرد – که ممکن است تلویحی یا صریح باشد- این است که نمونه های انتخاب شده معرف نوعی رفتارند که قاعدتا در یک عرصه رخ می دهد.

تشخیص این نکته مهم است که هدف نمونه گیری از موارد متعارف این " نیست" که اظهار نظری قابل تعمیم درباره تجربه های همه مشارکت کنندگان ارائه شود. البته این نمونه ها قرار است روشنگر باشند نه قطعی. همچنین پژوهشگران کیفی ارتباطات علاوه بر مطالعه موارد متعارف به موارد کمیاب ،خطر ناک ،افراطی و یا مناقشه برانگیز هم می پردازند.

موارد غیر متعارف اغلب به این دلیل انتخاب می شوند که در قیاس با رفتارهای روزمره اجتماعی افراطی و حتی بیمار گونه هستند. و نکته طنز آمیز آن این است که مطالعه این موارد اطلاعات زیادی درباره هنجارهایی که معمولا در جامعه واقعیت محرز و پایدار تلقی می شوند به ما می دهند .

گاه مطالعات درباره گروههای حاشیه ای نشان می دهند که تا چه اندازه شبیه مطالعات هنجارین اند و چگونه این گروه های حاشیه ای بر دنیای ما تاثیر گذار بوده اند

البته پدیده های غیر معمول موضوع های عجیب و جذابی هستند و به همین دلیل علاقه پژوهشی ما را جلب می کنند.

حجم نمونه

پرسش این است که حجم نمونه چقدر باید باشد؟ در پژوهش های کمی اندازه و حجم نمونه در تصمیم گیری درباره آزمون های آماری و نیز محاسبه اعتبار آماری پژوهش اهمیتی حیاتی دارد اما در راهبرهای نمونه گیری پژو.هش های کیفی  قلمروی ناشناخته است هیچ آزمون یا ضریبی وجود ندارد که به پژوهشگر بگوید حجم نمونه او کافی است یا نه .

برخی از پژوهشهای کیفی نیز هستند که داده های خود را با مراجعه به صدها نفر گرد آوری کرده اند

در پزوهشهای کیفی معمولا تصور بر این است که  نمی توان تا پیش از رسیدن به مراحل پیشرفته پزوهش درباره حجم نمونه تصمیم گیری کرد.

در نبود قواعد قطعی و رسمی عرف و عقل سلیم ما را هدایت خواهند کرد.

پزوهش هایی که هدف آن ها کاوش در لایه های درونی تاریخ فرهنگی است یا به دنبال درک کلیت و وجوه مساله اجتماعی پیچیده هستند مستلزم منابعی اطلاعاتی بیشتری خواهند بود طرحهایی که در پی توصیف جمعیتی ناهمگن و متنوع اند به گزینش نمونه های بیشتر تمایل دارند . پژوهشهایی که مشارکت کنندگان آن ها دیر یابند گزینش نمونه های کوچکتر در آنها توجیه منطقی دارد.

گرچه قاعده ای برای تعیین حجم نمونه " درست" وجود ندارد پژوهشگر می تواند باتوجه به دامنه پژوهش پیچیدگی مساله دسترس پذیری مشارکت کنندگان بالقوه زمان و دیگر منابع در دسترس برای انجام کار میدانی حجم نمونه را تخمین بزند.

نتیجه گیری طرح پژوهش کیفی با پرسش . گفتگو هدایت می شود و سامان می یابد وجه تمایز این پرسشها در رشته ارتباطات توجه و تمرکز بر چگونگی استفاده از نمادها نشانه ها و گفتمانها برای هدفهای فرهنگی و اجتماعی است.